سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نمایشگاه مطبوعات 2/ (پنج شنبه 84/2/22 ساعت 10:46 عصر)


خوب داستنمون از بازدید نمایشگاه کتاب به قسمت نمایشگاه مطبوعات رسید.البته یک چیز جالب یادم اومد که گفتنش خالی از لطف نیست.در تابلویی که بالای هر یک از غرفه های کتاب زده بودند و اسم ناشر اون غرفه را در آن نوشته بودند جمله ی دیگری هم در زیر آن به چشم می خورد."درخت ایران ریشه در آب های خلیج فارس دارد." در این جمله استعاره خیلی زیبایی مطرح شده که من را واقعا سر ذوق آورد.بگذریم
نمایشگاه مطبوعات برای من خیلی جذاب تر از نمایشگاه کتاب بود .علتش را باید در این جستجو کرد که همانطور گفتم سه هزار تومان بیشتر همراهم نبود.و برای همین از حسرتی که برای خرید کتاب بر دل آدم می نشست خبری نبود.و البته گفتگوهایی که در نمایشگاه مطبوعات با ژورنالیست ها کردم خیلی جذاب تر از کل کلهایی بود که سر دادن یک امضا با جهانگیر هدایت انداختم.ابتدا از سالن روزنامه ها دیدن کردم.ابتدای سالن سمت راست غرفه ی بزرگ روزنامه ی شرق جا داشت.یک آقای نسبتا قد کوتاه که شکمش بیش از حد فضا رو مورد تجاوز قرار داده بود و عرقی که از پیشانیش شرشر روی دماغ بدفرمش می ریخت توجه من رو به خودش جلب کرد.با اعتماد به نفس خیلی بالایی می گفت "ما الان بین روزنامه ها سریم.ما می دونیم که مردم طرف دار ما هستن" البته این سخنش بیشتر به دل می نشست تا این که انزجار از غرور فردی رو در دل انسان بوجود بیاره.خیلی با شوق به سخن های مردم گوش می داد و انتقاد های آن ها رو با گرمی می پذیرفت.این آقایی که مرکز ثقل بدنش در ناحیه ی شکمش بود مدیر مسئول روزنامه ی شرق ، خدابخش بود.خانم نسبتا مسنی می گفت : کارکرد روزنامه در سال اول تولدش نسبت به امسال خیلی بهتر و مطلوب تر بود. یکی از آقایانی که بیشتر چهره شان به اصول گراها می خورد داشت مطالبی رو در دفترچه اش یادداشت می کرد.می گفت که می خواد مطالبی رو که آقای خدابخش بیان می کنه توی وبلاگش بنویسه.خیلی جالب بود.هر چی خودمو کشتم آخرش هم اسم وبلاگش رو نگفت.احتمالا ایشون به اینجا شر می زنه. سلام آقاهه!
یک کار جالبی هم که روزنامه ی شرق برای اینکه مراجعه کنندگان به غرفه ی مخصوص خودشان بیشتر شود انجام داده بود این بود که چندین جلد از ویژه نامه هایی که روی دستشون باد کرده و به فروش نرفته بود رو رایگان به مردم می داد.
توی سالن مجلات  دو غرفه ی مجله ی 40چراغ و مجله ی بینندگان بیشتر توجه من رو به خودش جلب کرد.بیشترین بازدید کننده رو غرفه ی 40چراغ داشت.جالب اینجاست که این اعضای تحریریه ی 40چراغ به همه چیز شبیه هستند به جز ژورنالیست،نویسنده یا یک چهره ی ادبی.و جالب تر اینکه هیچ فرصتی رو برای کسب درآمد فرهنگی از دست نمی دهند.لیستی از کتاب و پوستر هایی که به فروش گذاشته بودند بر روی دیوار غرفه خود نمایی می کرد.سه تا پوستری که به فروش می رساندند عکس سه نفر بود که من هر چی زور زدم نتونستم ربطی بین این چهره ها پیدا کنم.شما رو نمی دونم:علی شریعتی ، فرهاد مهراد و چه گوارا چریک و یار جون جونی فیدل کاسترو رهبر کوبا.ماشالله هزار ماشاالله چه آدم های زیادی  پشت سر هم این محصولات فرهنگی! رو با امضای جانانه ی آقای بزرگمهر شرف الدین(اگه اشتباه نکنم) خریداری می کردند.یکی از همین محصولات فرهنگی که خیلی توجه من رو به خودش جلب کرد دو تا مقوای گنده بودند (که فکر کنم کارتون های اشی مشی بود) و روی اون تقویم سال 84 همراه با نمک طالع بینی چاپ شده بود.قیمتش هم 2300 تومان.چه محصول فرهنگی با ارزشی بود.
در کل شخصیت های تحریریه ی 40چراغ بانمک تر و دوست داشتنی تر از افرادی بودند که در غرفه ی روزنامه ی کیهان نشسته بودند!
از این که بگذریم می رسیم سر مجله ی بینندگان .از همین مجله های جذاب و جالبی! که عکس گلزار و هدیه تهرانی روی اون ها چاپ می شه.یکمی که مجله رو ورق زدم سرم گیج رفت.حالا نمی خوام بگم که چه چیز هایی در مجله دیدم.ولی به یکی از اعضای هیئت تحریریه ای که در غرفه نشسته بود گفتم که اقلا یه چیزی بنویسید که تنش به سرش بیارزه.اون هم گل خنده بر لبانش نشست و گفت که مجله مخاطب خاص خودش رو داره و یک مجله ی تخصصی که بخواد مسائل رو زیر ذره بین بذاره و بررسی کنه نیست.یک نکته ی جالب توجه بگم و اون این بود که هیچ کدوم از مقاله های مجله از چهار خط بیشتر نمی شد.پیش خودم گفتم که چقدر اینها کارهای فرهنگی می کنند.یک صفحه ی این مجله به معنای واقعی کلمه طنز رو در بر داشت.یعنی با این که به اون مطلب می خندی ولی در اصل باید گریه کنی.در این صفحه عکس چندین نفر رو چاپ کرده بودند و با نظری که خودشون در باره ی چهره شون داده بودند.مثلا  یه عکسی چاپ شده بود و زیرش صاحب عکس نوشته بود که من بیشتر شبیه به تام کروزم.بعد منتقد مجله پایینش مثلا نوشته بود که " ما بیشتر فکر کردیم شما شبیه به اکبر عبدی (مثلا!)  هستید.ولی با چهره ی سینمایی تون می تونید در آینده هنر پیشه ی خوبی بشید. خلاصه اینکه نمایشگاه کتاب و مطبوعات به نظر من طنز تلخی از نمایش قشر فرهنگی جامعه ی ما هست که اگه هر کدوممون یکی دقیق بشیم می بینیم از نویسنده اش گرفته تا ژورنالیستش و ناشرش تنها به تغزیه ی جیب مبارکشان فکر می کنند نه مغز جامعه یا حتی مغز خودشون.از انتشارات صادق هدایت و چهره ی شاخص برادر زاده ی محترمشون که اگه فامیلی هدایت رو نداشت فکر نمی کنم پفک فروش هم می شد تا غرفه های خلوت روزنامه های کیهان و اطلاعات که دوربین صدا و سیما تنها به سمت آنها بود تا هیئت تحریریه ی 40چراغ که مغز اقتصادی خوبی دارند و بیشتر بهشون میومد که روبروی انقلاب بساط کتاب فروشی باز کنند و مجله های محبوب زنهای خانه داری که عکس گلزار و امین حیایی قند توی دل دختر خانوم ها و عکس های هدیه تهرانی قند در دل آقا پسر ها آب می کند.و حتی اون روزنامه ی شرقش هم که تمام کاغذ باطله هاشو گذاشته بود مردم بیان و با خودشون ببرند.





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 0 بازدید
    بازدید دیروز: 6
    کل بازدیدها: 237661 بازدید
  • درباره من

  • کمی نوازشم کن
    سیاوش
    به قول یک عزیزی منم یک آدم معمولی که تو همین کره ی خاکی و توی همین ایران زمین سرزمین خشکی ها که مدت هاست چراغ علم و شکوهش خاموش گشته بدنیا آمدم.به هر حال به قول شاعر تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم.هنوز خیلی راه مونده که نپیمودم.می خوام در آینده برم سفر.سفری دور که از اینجا کیلومتر ها فاصله داشته باشه.و اونجا بر خودم بیفزایم.اینو که به یکی گفتم گفت آرزو بر جوانان عیب نیست.
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • داستان های من
    می اندیشم پس هستم
    سیاوش قمیشی
    خسرو شکیبایی آلپاچینوی ایران
    تندیس
    همای سعادت
    e-com
    آخرین درد...
    بهارانه
    کلاغ-سایت ادبیات و فلسفه
    این هم از مدیر خان
    روهام
    سیاوشون
    ستاره ی صبح
    سیاورشان
    نوشته بر باد
    وبلاگ آموزشی . خبری پرمحتوا
    انجمن وبلاگ نویسان پارسی بلاگ
    وب سایت سرو
    ترانه ها وجملات عاشقانه
    سایت فرهنگی هنری ادبی سرو
    NooshI [Nooshi va Jojeha]

    شایا
    دلتا
    آرمان
    تندیس تنهایی
    مسافری از هند
    *ابراهیم نبوی*
    *سردبیر خودم*
    زهرا
    *وب نوشت ابطحی*
    بخش فارسی بی بی سی
    زن نوشت
    ترزا
    دست نوشته های یک پشت کنکوری
    گلناز
    بیا بگشای در بگشای دل تنگم
    مسافری از هند
    مسافری از هند
    آبدارچی پارسی بلاگ
    همسفر تنها
    همسفر تنها
    کردستان
    همسفر مهتاب
    *p30download*

    ابرک قله نشین
    خفن سرا
    دلتا
    رهگذر تنهای دهکده
    *سه کشک*
    *ملیحه*
    ذهن سیال
    nazanin studio
    زمزمه های تنهایی
    نقطه ته خط
    الپر
    دنیای کوچک من
    شب مهتابی
    شرتو
    مشتی نور سرد
    آدم و حوا
    کسوف
    ایزد بانو
    اینجا وبلاگ صورتک است.
    چیزی میان دو فریم
    مادر سپید
    مادر سپید
    تابستانه
    بهار
    بیا و برگرد
    سینا
    ستاره صبح
    جمع نوشت
    کامپیوتر
    آموزش و دانلود مصطفی
    میخانه