سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهمونی رفتن خونه ی فک و فامیل/ (پنج شنبه 84/1/4 ساعت 12:49 عصر)

جدا به نظر شما سنت مهمانی رفتن که ایرانی ها خیلی به آن می بالند سنت جالب و درخور ستایشی هست؟ به نظر من که نه. مثلا همین دیروز برای عید دیدنی همراه با خانواده به خانه ی خاله ام رفتیم.حدود سی نفر در آنجا جمع شده بودند .شاید شش یا هفت خانواده.اول کار اینه که بریم یه گوشه بشینیم و همدیگرو نگاه کنیم.اگه چشممون به یکی افتاد یه لبخند تصنعی بهشون هدیه کنیم و بگیم حالتون چطوره.یا این که با کسی که کنار ما نشسته سر صحبت رو در مورد یک موضوع واقعا پوچ باز کنیم.خانم ها و مامانم اینا هم سر چیدن سفره ی هفت سین و سر دکمه ی پیراهن اون یکی خانم فامیل یا مهمونی ای که هفته ی پیش رفته بودند و نوع پختن غذای میزبان با هم یک بحث واقعا پیچیده با هم راه می اندازند.آقایون کارشون از این هم فراتر می ره.یا غر می زنند که کاش زن نمی گرفتیم یا با هم سر تخته نرد و ورق بازی کل می ندازند  .کاش کار از اینجا فراتر نمی رفت.ولی بد بختانه باید عرض کنم که اعمال نظر ها بسیار بسیار تخصصی ای در تمام موارد جهانی و سیاسی و ایدئولوژیکی بین آن ها به وقوع می پیونده که آدم رو واقعا به فکر این میندازه بره تو یه اتاق دیگه بشینه و حرف هیچ کسی رو گوش نکنه.حالا تا می ری تو یه اتاق 3 تا بچه ی قد و نیم قد دورتو می گیرند و از آدم تمنا می کنند که باهاشون مچ بندازیم یا این که کشتی بگیریم !
من نمی دونم این مهمانی که این همه ایرانی ها به آن می بالند و جهان غرب رو به این علت که به این سنت پای بند نیست مورد تمسخر قرار می دهند چه لطفی داره؟

... IF I SENT YOU A SMILE. YOU WOULD THINK IT WAS NICE. BUT YOU ARE JUST TOO GOOD OF
A FRIEND TO GET JUST A SMILE





وبلاگ ادبیات داستانی/ (چهارشنبه 84/1/3 ساعت 11:37 صبح)

یک وبلاگ جالب و جذاب با همکاری مسئول سایت آموزش آنلاین و نویسنده ی وبلاگ شوالیه دیروز افتتاح شد.این وبلاگ  در حیطه ی ادبیات داستانی فعالیت دارد.از نوشتن داستان های کوتاه و داستانک گرفته تا نقد کتاب ها و داستان های مختلف و آموزش نویسندگی و مهارت های آن و حتی زندگی نامه ی نویسندگان مشهور و گمنام در این وبلاگ گنجانیده خواهد شد.قالب وبلاگ از نوع MT هست و این امکان را می دهد که در آن آرشیو موضوعی داشته باشیم و نیز هر مطلب را در یک صفحه ی مرورگر بگنجانیم.
البته به علت وقت کم من فرصت کمتری برای افزایش کمی و کیفی این وبلاگ خواهم داشت.در نتیجه تصمیم گرفتم که این وبلاگ را تبدیل به یک وبلاگ گروهی کنم. به این صورت چندین مزیت بر این وبلاگ افزوده خواهد شد.یکی این که مطالب و محتوای وبلاگ تخصصی تر خواهد شد.حجم کمی آن نیز افزایش خواهد یافت.تبلیغاتی که هر یک از اعضا برای وبلاگ انجام خواهند داد موجب افزایش تعداد بازدید کنندگان آن خواهد شد.و همچنین من هم کمتر از کار و زندگی خود عقب خواهم ماند.البته  نوشتن در این وبلاگ را فراموش نخواهم کرد و هر آن چه را که در آنجا می نویسم در این وبلاگ نیز به نمایش خواهم گذاشت.خوب در اینجا از هرکسی که علاقه به همکاری در نوشتن مطلب در این وبلاگ گروهی را دارد خواهش می کنم مطالب خودشان را برایم ایمیل بزنند تا آن ها را پس از مطالعه در وبلاگ با نام خودشان و چنانچه وبلاگ شخصی دارند با لینک به وبلاگشان قرار دهم.
my email: sia_zam2000@yahoo.com
در ضمن آدرس وبلاگ هم این است: www.story.amozeshonline.com


گوگل یک لوگوی جالب ویژه ی عید نوروز در سایت فارسی خود قرار داده است.روی لینک زیر کلیک کنید و آن را ببینید.

این هم اولین نوشته ی وبلاگ بالا که گفتم بهتون:

دیروز مشغول خواندن یک کتاب کوتاه به نام ناشناس در این آدرس بودم.این کتاب را یک خانم خانه دار به نام کرسمان تایلر نوشته است که از او بجز چند طنز و شعر در تعدادی از مجلات ایالات متحده هیچ اثر دیگری چاپ نشده است.این کتاب هم برای نخستین بار در  story magazinچاپ شده است و با استقبال بی نظری مواجه.من خودم بعد از یک یا دو ساعتی که به پایان داستان رسیدم به معنای واقعی مو بر بدن و سرم سیخ شد.
داستان به طرز بسیار غیر منتظره و جالبی به اتمام می رسد.این کتاب را البته نمی توان در ژانر داستان کوتاه گنجاند چرا که مجموعه نامه های بین دو دوست قدیمی و بسیار وفا دار را شامل می شود.نمی خواهم که ماجرای آن را تعریف کنم و به شما پیشنهاد می کنم که آن را خود به شخصه مطالعه کنید. تنها به همین بسنده می کنم که این نامه نگاری ها بین دو دوست بسیار صمیمی که یکی آلمانی و دیگری یک یهودی آمریکایی است انجام می گیرد.و در نامه ها اختلاف عقیده در نژاد یهودیت و قتل های فجیع هیتلر بیان می شود.
پیشنهاد می کنم حتما این کتاب را بخوانید.
ناشناس در این آدرس
نوشته کرسمان تایلور
برگردان تینوش نظم جو
انتشارات ماه ریز

 





<      1   2   3      
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 2 بازدید
    بازدید دیروز: 9
    کل بازدیدها: 237657 بازدید
  • درباره من

  • کمی نوازشم کن
    سیاوش
    به قول یک عزیزی منم یک آدم معمولی که تو همین کره ی خاکی و توی همین ایران زمین سرزمین خشکی ها که مدت هاست چراغ علم و شکوهش خاموش گشته بدنیا آمدم.به هر حال به قول شاعر تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم.هنوز خیلی راه مونده که نپیمودم.می خوام در آینده برم سفر.سفری دور که از اینجا کیلومتر ها فاصله داشته باشه.و اونجا بر خودم بیفزایم.اینو که به یکی گفتم گفت آرزو بر جوانان عیب نیست.
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • داستان های من
    می اندیشم پس هستم
    سیاوش قمیشی
    خسرو شکیبایی آلپاچینوی ایران
    تندیس
    همای سعادت
    e-com
    آخرین درد...
    بهارانه
    کلاغ-سایت ادبیات و فلسفه
    این هم از مدیر خان
    روهام
    سیاوشون
    ستاره ی صبح
    سیاورشان
    نوشته بر باد
    وبلاگ آموزشی . خبری پرمحتوا
    انجمن وبلاگ نویسان پارسی بلاگ
    وب سایت سرو
    ترانه ها وجملات عاشقانه
    سایت فرهنگی هنری ادبی سرو
    NooshI [Nooshi va Jojeha]

    شایا
    دلتا
    آرمان
    تندیس تنهایی
    مسافری از هند
    *ابراهیم نبوی*
    *سردبیر خودم*
    زهرا
    *وب نوشت ابطحی*
    بخش فارسی بی بی سی
    زن نوشت
    ترزا
    دست نوشته های یک پشت کنکوری
    گلناز
    بیا بگشای در بگشای دل تنگم
    مسافری از هند
    مسافری از هند
    آبدارچی پارسی بلاگ
    همسفر تنها
    همسفر تنها
    کردستان
    همسفر مهتاب
    *p30download*

    ابرک قله نشین
    خفن سرا
    دلتا
    رهگذر تنهای دهکده
    *سه کشک*
    *ملیحه*
    ذهن سیال
    nazanin studio
    زمزمه های تنهایی
    نقطه ته خط
    الپر
    دنیای کوچک من
    شب مهتابی
    شرتو
    مشتی نور سرد
    آدم و حوا
    کسوف
    ایزد بانو
    اینجا وبلاگ صورتک است.
    چیزی میان دو فریم
    مادر سپید
    مادر سپید
    تابستانه
    بهار
    بیا و برگرد
    سینا
    ستاره صبح
    جمع نوشت
    کامپیوتر
    آموزش و دانلود مصطفی
    میخانه