امروز اخبار گفت که دیه 25 میلیون تومان شده است.5 میلیون افزایش.یه بحثی راجع به این مسئله داشته باشیم.اگه مثلا من یه آدم رو بکشم باید اعدام بشم.مگر اینکه رضایت بستگان فرد رو جلب کنم و با پرداخت بیست و پنج میلیون تومان و یکی دو سال هم زندان دیگه مجرم به حساب نیام و دوباره به جامعه بر گردم.حالا اگه من یک مجرم جانی و یک دیوانه ی روانی باشم و برای همین دوباره دست به قتل چند نفر بزنم آیا آزدای من به خاطر جلب رضایت بستگان مقتول اولی امری معقول و منطقی هست؟مسلما نه.
حالا اونطرف قضیه رو در نظر بگیریم.اینکه نتونم رضایت بستگان مقتول رو جذب کنم و محکوم به اعدام بشم.اول اینکه در این صورت همیشه تعدادی هستند که بی گناه اعدام شوند و پس از اعدام معلوم شود که قاتل وی نبوده است.اگه در این زمینه شکی دارید می توانید فیلم "زندگی دیوید گیل " رو از کلوپ محلتون بگیرید و ببینید.اون موقع حتما قانع خواهید شد.
از طرفی مثلا ،من قاتل که نتونستم رضایت بستگان مقتول رو جذب کنم اعدام می شوم.ولی اگه یه جامعه شناس یک روانشناس و یک جرم شناس بیایند و روی بیوگرافی من تحقیق کنند متوجه خواهند شد که من چندان هم مجرم نیستم.متوجه می شوند که عقده هایی که از دوران کودکی در من به وجود آمده ، محیط نا مناسب فقر و خیلی چیزهای دیگر دست به دست هم می دهند تا من یک روزی فردی رو بکشم.اگه حاضر نیستید این رو قبول کنید پیش خودتون فکر کنید که چرا جرم و جنایت و دعوا و کتک کاری و آخر سر هم قتل بیشتر در مناطق جنوب شهر اتفاق می افته تا شمال؟اصلا همه ی مسئولان در این مورد اتفاق نظر دارند که فقر عامل اصلی اکثر جرم و جنایت هاست.یه ضرب المثل هست که میگه وقتی فقر از این در بیاد تو خونه ی کسی ایمون از اون یکی در می ره بیرون.جالبه بدونید که بیجه ای که چند روز پیش به جرم تجاوز به چندین بچه و سپس قتل آنها اعدام شد در بچگی چند بار از طرف پدرش مورد سوء استفاده ی جنسی قرار گرفته بوده.آیا از چنین فردی با این تاریخ و بیوگرافی انتظار می ره که بره آمریکا و استاد دانشگاه پنسیلوانیا بشه؟یا یک مبلغ دینی یا یک جامعه شناس؟خوب معلومه که از همان ابتدای کودکی انگیزه ی جنایت در چنین فردی رشد پیدا می کنه تا بعدها دست به چنین جنایات مخوفی بزنه.می بینیم در همه ی این شرایط قاتلان مجرم نیستند.و نباید آن ها را از دید یک مجرم نگاه کرد.بلکه باید به آن ها از منظر خطاکار نگریست.مسلما به تفاوت مجرم و خطاکار آگاهی دارید.یک ضرب المثل دیگه هم می گه هیچ فردی مجرم به دنیا نمیاد.این هم می تونه دلیل خوبی بر ادعای من باشه.
پس باید چه کار کرد؟چه عملی را باید در قبال این خطاکاران که در آینده هم احتمال دست زدن به خطاهای دیگر از آن ها سر می زند اتخاذ کرد؟یک و تنها یک راه می ماند که هم از لحاظ اخلاقی کاملا منطقی به نظر می رسد و هم جامعه را از خطر و ناامنی دور نگاه می دارد.و آن دور نگاه داشتن عامل ناامنی از جامعه است.یک شیر درنده را بخاطر درندگی که اعدام نمی کنند بلکه آن را به دور از جامعه در جنگل رها می کنند.به همین دلیل کسانی که امنیت جامعه را بر هم می زنند اولا باید به عنوان خطا کار و نه مجرم شناخته شوند و ثانیا برای امنیت جامعه آنها را دور از مردم نگاه داشت.برای این کار می توان چاره ی حبس ابد یا اسکان دادن آن ها در اردوگاه ها را اتخاذ کرد.فراموش نکنیم که یک قاتل مجرم نیست بلکه خطا کار است.یک قاتل انگل جامعه نیست بلکه همین جامعه وی را تبدیل به یک قاتل کرده است.یک قاتل به این دلیل که انسان است حق زندگی دارد. والسلام.
|