سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جنایات پاکدشت/ (سه شنبه 83/7/28 ساعت 10:3 صبح)

تو وبلاگ زهرا راجع به این همین کسی که حدود 20 کودک رو در پاک دشت کشته یه مطلبی خوندم.واقعا آدم باید بی رحم باشه که تونسته به بچه ها و کودکان معصوم تجاوز کنه آنها را بکشه  و سپس اجسادشون رو بسوزونه.البته که آدم نیستند.اونها چیزی جز یه حیوون کثیف نیستند.چه جوری می تونن گریه های یک مادر که در همسایگیشونه و بچشو کشته رو تحمل کنه و هیچی نگه.این ها نظرات زهرا خانوم و البته خیلی از مردم هست. ( فقط میتونم وقتی از این دست حوادث میشنوم بیش از پیش مواظب خودم و خانواده ام باشم و این سوال رو بارها از خودم بپرسم: که چرا بعضی از آدمها اینقدر ضعیف هستند؟ اینقدر ضعیف که در مواجهه با کمبودهای عاطفی، جنسی، اقتصادی و ... بدترین راه ممکن رو انتخاب میکنند؟ واقعا راه دیگه ای وجود نداشته؟ همچین آدمهایی مریض بودند و هستند یا اینکه یه آدمهایی مثل ما هستند؟ واقعا نمیتونم تصور کنم و اصلا در تصور من نمی گنجه که چطور یک انسانی به این درجه از سقوط انسانیت میرسه که حاضر میشه همچین بلاهای وحشتناکی سر یکی از همجنس خودش و اونم یک کودک بیاره... واقعا نمیتونم حتی راجع بهش فکر کنم که چی باعث میشه یه آدم اینقدر حقیر و زبون و ضعیف باشه!

 از حرف های زهرا بود.خوب نمیگم که سخن های او خالی از حقیقت نیست.حقیقت چیزی جز نتیجه گرفتن از دیدگاه های مختلف نیست.توی خود فیزیک مثلا اگه به نور با یک دیدگاه بنگریم اونو به صورت موجی و اگه از دیدگاه دیگه ای مورد آزمایشش قرار بدهیم نور رو به صورت موج خواهیم شناخت.اگه یک تابلوی نقاشی را از فاصله یک متری نگاه کنیم حقیقت اون تابلو رو جوری درک حواهیم کرد و اگر از فاصله ی یک سانتی متری اون تابلو رو نگاه کنیم با حقیقت دیگه ای از تابلو بر می خوریم.همین نظریه ی نسبیت اینشتین نیز همینو بیان می کنه.حالا این همه حرف خارج از بحث نوشتم برای چی؟برای اینکه خواستم اینو بگم اگه به همین جنایت پاکدشت هم از یک دیدگاهی که نگاه کنیم حقیقت و اظهار نظر ما در مورد آن چیزی خواهد بود که با نگرش ما به آن از دیدگاه دیگر کاملا تفاوت دارد.ازیک دیدگاه  باید اعدام شود.هر کس که آدم بکشد باید کشته شود.این حق است.از دیدگاه مادر کودکی که کشته شده است.باید تکه تکه بشود و لا غیر.درسته دقیقا درسته.از هر کدام یک از این دیدگاه ها نظریات آن ها عین حقیقته.اما من می خواهم اینجا از یه دیدگاه دیگه به این مسئله نگاه کنم و یه حقیقت دیگه رو از اون بیرون بکشم.نه من نه زهرا و نه خیلی های دیگه کمتر می توانیم ظاهریات را کنار بزنیم و بیشتر به پشت پرده ی زندگی این جانی نگاه کنیم.اما  هر کسی که اخبار گوش بده این رو فهمیده که همین فرد چندین بار مورد تجاوز قرار گرفته.همین شخص حتی توسط پدر خودش هم مورد تجاوز واقع شده.آیا اگر فرد X که هم اکنون در خانواده ای که از لحاظ مادی در حد متوسط و پدر مادرش  انسان های وارسته و نیکی هستند دست به این جنایت می زد؟ آیا اگر فرد X هم در کودکی مورد آزار جتسی قرار می گرفت در سال های بعد آن عقده ها فشار ها و تعرض ها را به صورت جرم جنایت و قتل از خود بروز نمی داد.این امر به هیچ وجه بعید نیست.سری به کلوپ محله تان بزنید و فیلم تصفیه حساب را حتما بینید.کودکانی که در کانون اصلاح کودکان!!! مورد تجاوز های شدید قرار می گیرند و در بزرگسالی نیمی از آن ها در قالب یک قاتل و بزه کار خود را به جامعه می شناسانند.

و من این پرسش را دارم که آیا شما از یک انسان روانی توقع کارهای معقول دارید؟آیا شما یک ناقص العقل را که قدرت اراده ی خود را ندارد و شلوار خود را خیس می کند مورد تنبیه بدنی قرار می دهید؟هرگز این کار را نمی کنید.  مسلما دیوانه تنها کسی نیست که مثلا شلوار خود را خیس کند یا بدون دلیلی بخندد.یک دیوانه می تواند با قتل جنون خود را بروز دهد.در گذشته دیوانه ها و روانی ها را مورد شکنجه های شدیدی قرار می دادند.به خصوص در قرون وسطا در گوش های آنان سرب مایع می ریختند و مورد سلاخیشان قرار می دادند.به این خاطر که شیطان را از ذهن آنان بزدایند.و اکنون هم در قرن 21 دیوانه ایی را به 21 بار اعدام محکوم می کنند.(آقا یکی به من بگه واسه بار اول که اعدام کردند میمیره دیگه بیست بار بقیشو پس چی کار می کنند؟) در قرنی که ثابت شده یک دیوانه و مجنون نیاز به مراقبت اصلاح و اینکه از مردم دورش نگاه دارند دارد آیا اعدام راه کار اصلاح یک دیوانه است؟

این را فراموش نکنید که این سخن تنها از این دیدگاه حقیقت را در بر می گیرد و البته از دیدگاه مادر یک کودک دقیقا سخنی بی اساس و بی بنیاد است

دوستان وبسایت من رو فراموش نکنید ها ;)   http://sarv.cjb.net





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 0 بازدید
    بازدید دیروز: 26
    کل بازدیدها: 237808 بازدید
  • درباره من

  • کمی نوازشم کن
    سیاوش
    به قول یک عزیزی منم یک آدم معمولی که تو همین کره ی خاکی و توی همین ایران زمین سرزمین خشکی ها که مدت هاست چراغ علم و شکوهش خاموش گشته بدنیا آمدم.به هر حال به قول شاعر تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم.هنوز خیلی راه مونده که نپیمودم.می خوام در آینده برم سفر.سفری دور که از اینجا کیلومتر ها فاصله داشته باشه.و اونجا بر خودم بیفزایم.اینو که به یکی گفتم گفت آرزو بر جوانان عیب نیست.
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • داستان های من
    می اندیشم پس هستم
    سیاوش قمیشی
    خسرو شکیبایی آلپاچینوی ایران
    تندیس
    همای سعادت
    e-com
    آخرین درد...
    بهارانه
    کلاغ-سایت ادبیات و فلسفه
    این هم از مدیر خان
    روهام
    سیاوشون
    ستاره ی صبح
    سیاورشان
    نوشته بر باد
    وبلاگ آموزشی . خبری پرمحتوا
    انجمن وبلاگ نویسان پارسی بلاگ
    وب سایت سرو
    ترانه ها وجملات عاشقانه
    سایت فرهنگی هنری ادبی سرو
    NooshI [Nooshi va Jojeha]

    شایا
    دلتا
    آرمان
    تندیس تنهایی
    مسافری از هند
    *ابراهیم نبوی*
    *سردبیر خودم*
    زهرا
    *وب نوشت ابطحی*
    بخش فارسی بی بی سی
    زن نوشت
    ترزا
    دست نوشته های یک پشت کنکوری
    گلناز
    بیا بگشای در بگشای دل تنگم
    مسافری از هند
    مسافری از هند
    آبدارچی پارسی بلاگ
    همسفر تنها
    همسفر تنها
    کردستان
    همسفر مهتاب
    *p30download*

    ابرک قله نشین
    خفن سرا
    دلتا
    رهگذر تنهای دهکده
    *سه کشک*
    *ملیحه*
    ذهن سیال
    nazanin studio
    زمزمه های تنهایی
    نقطه ته خط
    الپر
    دنیای کوچک من
    شب مهتابی
    شرتو
    مشتی نور سرد
    آدم و حوا
    کسوف
    ایزد بانو
    اینجا وبلاگ صورتک است.
    چیزی میان دو فریم
    مادر سپید
    مادر سپید
    تابستانه
    بهار
    بیا و برگرد
    سینا
    ستاره صبح
    جمع نوشت
    کامپیوتر
    آموزش و دانلود مصطفی
    میخانه