سلام .امید وارم که حال همگی شما خوب باشه.
عشوه ی بی مهرت سرابی خشک و جان فرسا شده
آن آتشین گل خنده هایت سرد و بی گرما شده
نی نیستی دیگر تو آن دلبر که دل از من ستد
نی نیستی دیگر تو آن افسون که بر دل ها شده
از شوق دیدارت زمانی ناله می دادم به سر
لیکن رخت اکنون به یادم زشت و بی سیما شده
گفتم فریب از خوش رخان خوردن چو می از دست مغ
نیکست و بر ما خوش،زهی کان زهر می رسوا شده
چونان زری بودی به پندارم که از نابی چو مه
نی نی زری بودی ز مس با حیله کیمیا شده
روزی چو لیلی در نگاهم می درخشیدی و من
با آن نگاهت می شدم مجنون جان شیدا شده
روزی چو شیرین می گرفتی کام دل از جان من
دل خوش نشی،فرهاد عاشق این کنون دانا شده
یوسف بدین حیلت که بر جانت فتد انده مخور
آن بی وفایی از زلیخا رسم این دنیا شده
هان روزگاری خار دوری از تو جانم می ستد
اکنون ولی آن خار دوری از تو پرنیا شده
نازی که می کردی به این کز بی تو بودن جان دهم
پایان شود چونان که قلبم سنگ چون خارا شده
دیگر سیاوش دل به محبوبی که با لب جان برد
مسپر که آخر مکر زیبا چهرگان رسوا شده
|