سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ماجرای قتل ترحمی/ (جمعه 84/1/5 ساعت 5:1 عصر)

بی بی سی یک گزارش در مورد قتل ترحمی تهیه کرده است که به نظر من خیلی باید روی این مسئله تحقیق و بحث شود تا این که همه به یک نتیجه گیری درست از لحاظ اخلاقی برسند.این مطلب را البته  ابتدا از وبلاگ زن نوشت دیدم و بعد از آن گزارش بی بی سی را خواندم.قتل ترحمی آنطور که فکر می کنم یکی از مسائل اساسی فلسفه ی اخلاق هست.در فلسفه ی اخلاق خیلی از مسائل هستند که اختلاف نظر های بسیاری در آن وجود دارد.مثلا شبیه سازی جنین انسان. در مورد قتل ترحمی به نظر من اگر خود فرد مورد نظر حاضر به مردن باشه هیچ اشکالی از لحاظ اخلاقی وجود نخواهد داشت.اصولا به نظر من انسان اختیار کامل در ادامه ی حیات یا کشتن خود دارد.من خودم گاهی فکر می کنم که اگر به یک بیماری سخت مبتلا بشوم بهتر اینست که خودم رو بکشم تا اینکه این همه سختی روبر خود و دیگران وارد کنم.ابته فکر نکنم مشکل اساسی اینجا باشه.مشکل و مسئله ی اخلاقی جایی بروز پیدا می کنه که خود فرد خارج از شرایط تصمیم گیری و اختیار قرار داشته باشد.مثلا در حالت کما باشه یا ابتلا به  آلزایمر و بیماری هایی از این نوع.در این صورت به نظر من حق مرگ را تنها طبیعت جسمانی فرد تعیین خواهد کرد. کشتن یک انسان در این حالت یک عمل غیر اخلاقی محسوب می شود.قتل ترحمی هم که مطمئنا همین معنا را خواهد داد نباید مورد حمایت قانونی قرار گیرد.هر کسی از یک نوزاد گرفته تا یک انسان عادی و حتی انسانی که چندیدن سال در حال کما قرار دارد این حق را دارد که زندگی کندو قتل ترحمی که این حق را نفی می کند مسلما خارج از دایره ی ارزش های اخلاقیست.

 





مهمونی رفتن خونه ی فک و فامیل/ (پنج شنبه 84/1/4 ساعت 12:49 عصر)

جدا به نظر شما سنت مهمانی رفتن که ایرانی ها خیلی به آن می بالند سنت جالب و درخور ستایشی هست؟ به نظر من که نه. مثلا همین دیروز برای عید دیدنی همراه با خانواده به خانه ی خاله ام رفتیم.حدود سی نفر در آنجا جمع شده بودند .شاید شش یا هفت خانواده.اول کار اینه که بریم یه گوشه بشینیم و همدیگرو نگاه کنیم.اگه چشممون به یکی افتاد یه لبخند تصنعی بهشون هدیه کنیم و بگیم حالتون چطوره.یا این که با کسی که کنار ما نشسته سر صحبت رو در مورد یک موضوع واقعا پوچ باز کنیم.خانم ها و مامانم اینا هم سر چیدن سفره ی هفت سین و سر دکمه ی پیراهن اون یکی خانم فامیل یا مهمونی ای که هفته ی پیش رفته بودند و نوع پختن غذای میزبان با هم یک بحث واقعا پیچیده با هم راه می اندازند.آقایون کارشون از این هم فراتر می ره.یا غر می زنند که کاش زن نمی گرفتیم یا با هم سر تخته نرد و ورق بازی کل می ندازند  .کاش کار از اینجا فراتر نمی رفت.ولی بد بختانه باید عرض کنم که اعمال نظر ها بسیار بسیار تخصصی ای در تمام موارد جهانی و سیاسی و ایدئولوژیکی بین آن ها به وقوع می پیونده که آدم رو واقعا به فکر این میندازه بره تو یه اتاق دیگه بشینه و حرف هیچ کسی رو گوش نکنه.حالا تا می ری تو یه اتاق 3 تا بچه ی قد و نیم قد دورتو می گیرند و از آدم تمنا می کنند که باهاشون مچ بندازیم یا این که کشتی بگیریم !
من نمی دونم این مهمانی که این همه ایرانی ها به آن می بالند و جهان غرب رو به این علت که به این سنت پای بند نیست مورد تمسخر قرار می دهند چه لطفی داره؟

... IF I SENT YOU A SMILE. YOU WOULD THINK IT WAS NICE. BUT YOU ARE JUST TOO GOOD OF
A FRIEND TO GET JUST A SMILE





وبلاگ ادبیات داستانی/ (چهارشنبه 84/1/3 ساعت 11:37 صبح)

یک وبلاگ جالب و جذاب با همکاری مسئول سایت آموزش آنلاین و نویسنده ی وبلاگ شوالیه دیروز افتتاح شد.این وبلاگ  در حیطه ی ادبیات داستانی فعالیت دارد.از نوشتن داستان های کوتاه و داستانک گرفته تا نقد کتاب ها و داستان های مختلف و آموزش نویسندگی و مهارت های آن و حتی زندگی نامه ی نویسندگان مشهور و گمنام در این وبلاگ گنجانیده خواهد شد.قالب وبلاگ از نوع MT هست و این امکان را می دهد که در آن آرشیو موضوعی داشته باشیم و نیز هر مطلب را در یک صفحه ی مرورگر بگنجانیم.
البته به علت وقت کم من فرصت کمتری برای افزایش کمی و کیفی این وبلاگ خواهم داشت.در نتیجه تصمیم گرفتم که این وبلاگ را تبدیل به یک وبلاگ گروهی کنم. به این صورت چندین مزیت بر این وبلاگ افزوده خواهد شد.یکی این که مطالب و محتوای وبلاگ تخصصی تر خواهد شد.حجم کمی آن نیز افزایش خواهد یافت.تبلیغاتی که هر یک از اعضا برای وبلاگ انجام خواهند داد موجب افزایش تعداد بازدید کنندگان آن خواهد شد.و همچنین من هم کمتر از کار و زندگی خود عقب خواهم ماند.البته  نوشتن در این وبلاگ را فراموش نخواهم کرد و هر آن چه را که در آنجا می نویسم در این وبلاگ نیز به نمایش خواهم گذاشت.خوب در اینجا از هرکسی که علاقه به همکاری در نوشتن مطلب در این وبلاگ گروهی را دارد خواهش می کنم مطالب خودشان را برایم ایمیل بزنند تا آن ها را پس از مطالعه در وبلاگ با نام خودشان و چنانچه وبلاگ شخصی دارند با لینک به وبلاگشان قرار دهم.
my email: sia_zam2000@yahoo.com
در ضمن آدرس وبلاگ هم این است: www.story.amozeshonline.com


گوگل یک لوگوی جالب ویژه ی عید نوروز در سایت فارسی خود قرار داده است.روی لینک زیر کلیک کنید و آن را ببینید.

این هم اولین نوشته ی وبلاگ بالا که گفتم بهتون:

دیروز مشغول خواندن یک کتاب کوتاه به نام ناشناس در این آدرس بودم.این کتاب را یک خانم خانه دار به نام کرسمان تایلر نوشته است که از او بجز چند طنز و شعر در تعدادی از مجلات ایالات متحده هیچ اثر دیگری چاپ نشده است.این کتاب هم برای نخستین بار در  story magazinچاپ شده است و با استقبال بی نظری مواجه.من خودم بعد از یک یا دو ساعتی که به پایان داستان رسیدم به معنای واقعی مو بر بدن و سرم سیخ شد.
داستان به طرز بسیار غیر منتظره و جالبی به اتمام می رسد.این کتاب را البته نمی توان در ژانر داستان کوتاه گنجاند چرا که مجموعه نامه های بین دو دوست قدیمی و بسیار وفا دار را شامل می شود.نمی خواهم که ماجرای آن را تعریف کنم و به شما پیشنهاد می کنم که آن را خود به شخصه مطالعه کنید. تنها به همین بسنده می کنم که این نامه نگاری ها بین دو دوست بسیار صمیمی که یکی آلمانی و دیگری یک یهودی آمریکایی است انجام می گیرد.و در نامه ها اختلاف عقیده در نژاد یهودیت و قتل های فجیع هیتلر بیان می شود.
پیشنهاد می کنم حتما این کتاب را بخوانید.
ناشناس در این آدرس
نوشته کرسمان تایلور
برگردان تینوش نظم جو
انتشارات ماه ریز

 





سال نو مبارک/ (یکشنبه 83/12/30 ساعت 4:1 عصر)

تو را ٬ای کهن بوم و بر٬دوست دارم
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم

تورا٬ای گرانمایه٬دیرینه ایران
ترا ای گرامی گهر دوست دارم

در هر حال،و در هر شرایطی با هر احساس نارضایتی که نسبت به این دیار داریم ،ولی نوروز و سنت جشن سال نو حقیقتا موجب غرور افتخار و سرفرازی ماست.در همین لحظه که سال تحویل می شود تبریک خودم رو به همگی شما ایرانیان اعلام می کنم.امیدوارم همیشه خوشحال و موفق باشید.سال نو مبارک.
راستی قصیده ی پست قبلی را هم بخوانید.





بهاران می آید/ (شنبه 83/12/29 ساعت 6:51 عصر)


بهاران می آید، بهاران می آید
از پس رنج زمستان می آید

از پس باد دی و بهمن و اسپند
از پس سوز پریشان می آید

شیشه ی عمر زمستان شکست
قصه ی دیو سپید به پایان می آید

نواهنگ گام های بهار می آید
نوای نسیمش بر زبان می آید

الهه ی بهاری با صد عشوه و ناز
چشمان خمار و پی ، خرامان می آید

گیسوانش چون رود روان می آید
ابروانش بر سان کمان می آید

بوی گلهایش چون باده سر خوش
نسیمش چون پرنیان می آید

زمین کفن از بر خویش بر می کند
چمن بر برش،سبز جامه،به سان می آید

از جام آسمانش قطره قطره
باده و می به باران می آید

شاخ درختان شکوفه بر سر
در پایشان رود روان می آید

بر لب رودش آب ز شادی
موج خروشانش به فغان می آید

بر لب جوی، شاخه ی آلاله
با صد عشوه بر این و آن می اید

بر فراز شاخ های سبزش
آوای بلبلکان می آید

از بارانش از عطر چمن های خیس
عشق و شادی به دل به جان می آید

از کردار نیک نیاکان نیک
کردار نوروز بر ارمغان می آید

وز سرشت پارسیان فرخنده پی
هفت سین در خانه به خوان می آید

موسم پای کوبی ساز و آواز
موسم باده گساران می آید

یکپارچه از گل و بلبل و باران
حوری و شادابی به جهان می آید

بر اسب سیاه دامن کوه
سوار رود سیاوشان می آید





زیبایی/ (سه شنبه 83/12/25 ساعت 7:45 عصر)


آیا هیچ تا به حال فکر کرده اید که زیبایی چیست؟چرا یک نقاشی زیبا و دیگری زشت شمرده می شود؟چرا یک مجسمه یک اثر موسیقی ،یک منظره زیبا  و درحالی که دیگری در نظر ما زشت می آید؟اصولا به نظر من زیبایی داری هویتی حقیقی چنانچه که بسیاری می پندارند نیست. زیبایی تنها برای ذهن ما انسان ها معنا می شود.جهان زیبا ها و زشت ها تنها در مغز آفریده می شود.در عالم خارج یک کلاغ و یک طاووس ،یک پلنگ و یک شغال از لحاظ زیبایی هیچ تفاوتی با هم ندارند.اصولا هر چیز  و هر پدیده ای دارای ترکیب هست.همه ی اشیائی که در اطراف ما هستند ترکیب مشخصی دارند.این ترکیب رنگ آن ها ، ویژگی های صوری و زوایای اجزای تشکیل دهنده اش را شامل می شود. این ترکیب میان اشیاء را به خاطر بسپارید تا در مورد معیار های مغز آدمی صحبت کنیم.مغز ما ، عقل ما هر کدام دارای معیار های خاص خود هست.برخی از این معیار ها ممکن است در میان همه ی انسان ها یکی باشد و برخی دیگر از فردی به فرد دیگر تفاوت دارد.به صورت ساده می توان این چنین گفت :در صورتی که ترکیب میان اجزای یک شیء یا پدیده مطابق با معیار های عقلی ما باشد آن شیء مذکور در نظر ما زیبا تلقی می شود و در صورتی که این تطابق وجود نداشته باشد آن را زشت می شماریم.ترکیب های پدیده هایی که با همه ی معیار های آدمی تطابق داشته باشد برای همه زیبا خواهد بود و آنهایی که تنها برای فرد خاصی مطابقت نماید تنها برای او زیبا به شمار می آید.علت اختلاف سلیقه ها نیز در همین قضیه روشن می شود.علت تشابه سلیقه ها هم همانطور که ذکر رفت به دلیل انطباق ترکیب مذکور با معیار ها ی ذهن است .
سهراب سپهری می گوید :
من نمی دانم چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست. گل شبدر چه کم از لاله ی سرخ دارد...
این بیان سهراب سپهری به نظر من از عدم آشنایی او به زیبایی شناسی مربوط می شود.معیار های ذهنی که قناری را زیبا در حالی که کرکس را نازیبا و زمخت می شمارد جزء زیربناهای مغز آدمیست که همراه با غریزه ی او تکامل یافته است.عبارت چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید تنها در زمینه ی اعمل اختیاری انسان قابل توجیه است.در حالی که معیار های شناخت زیبایی در انسان جزء نهاد وی و از وجود او است.انسان به طور کلی داری این ویژگی است که این را زیبا و  آن را زشت شمارد.انتظار سپهری از انسان مانند انتظار آن است که از یک آهو انتظار پریدن و از یک پرنده انتظار چریدن داشته باشیم.در حقیقت رابطه ی علت و معلول که زیربنای جهان و حتی فلسفه ی مابعدالطبیعه است با سخن سپهری نقض شده است.چرا که تطابق ترکیب های یک پدیده با معیار های ذهن انسانی نوعی رابطه ی علت و معلول را شامل می شود.برای واضح تر شدن مطلب به عنوان مثال معیار های ذهن آدمی جهت شناخت زیبایی را یک لیوان در نظر می گیریم و ترکیب های اشیاء صوری اطرافمان را چون حجمی از آب .اگر این حجم فراتر از حجم خالی لیوان باشد مسلما داخل آن قرار نخواهد گرفت.در نظر سهراب سپهری چنین اتفاقی که البته مخالف با رابطه ی علت و معلول است خواهد افتاد. (حجم لیوان و حجم برابر ظرف را علت در نظر می گیریم.در نتیجه معلول این علت جا شدن حجم آب در لیوان خواهد بود.) اگر هم عبارت چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید را بزرگ شدن ظرفیت و حجم لیوان در نظر بگیریم ،در جهت تحقق این خواسته لیوان شکسته خواهد شد.ظرفیت لیوان که همان معیار های ذهن آدمی است جزئی از نهاد آن محسوب می شود که غیر قابل تغییر است.
پس از این سخن در مورد عدالت زیبایی بحث خواهیم کرد.که البته این موضوع را ترجیح می دهم در به روز رسانی بعدی وبلاگ مطرح کنم.در صورتی که مطالعه ی مطالب را تا اینجا ادامه داده اید خوشحال خواهم شد که نظر شما را هم در این مرد بدهم.پس حتما نظر خود را در قسمت پیغام ها بنویسید.





موسقی/ (دوشنبه 83/12/24 ساعت 9:44 صبح)

موسیقی انتقال احساس از یک فرد به فرد دیگر با ابزاری به نام صوت است.اصولا هنر بیان احساسات درونی است.و پراکندگی و تنوع هنر به دلیل تنوع در ابزار انتقال آن می باشد.در نقاشی این ابزار رنگ است.در مجسمه سازی خمیر،در کوزه گری گل ،در ادبیات زبان و واژه .در موسیقی هم همانطور که گفته شد این ابزار امواج صوتی هستند.آنچه که هنر موسیقی را از دیگر هنر ها متمایز می گرداند وجود عنصری به نام زمان است که در دیگر هنرها از این پدیده اثری نمی یابیم.زمان موسیقی را زنده تر ،گیرا و واضح تر می سازد و همین دلیل است که هنر موسیقی محبوبیتی بیشتر از دیگر هنرها را نزد مردم دارد.موسقی انتقال احساس است.این احساس می تواند شادی و خوشحالی باشد.می تواند احساس شکوه ،هیجان یا تحیر باشد.می تواند غم و اندوه و اصطراب و افسردگی باشد.و حتی می تواند دیانت یا فلسفه یا عشق.می بینیم که همین تنوع احساسات آدمی است که موسیقی را متنوع و رنگارنگ کرده است.برای مثال از موسیقی عرفانی شرقی گرفته تا موزیک پاپ رمانتیک و عاشقانه تا متالیک که بیشتر احساس  خشم و نفرت را بیان می کند.موسیقی کلاسیک و سمفونی ها را می توان در حیطه ی شکوه و تحیر و دیانت جا داد و ... . محبوبیت هر سبکی از موسیقی به سوی وحدانیت احساسات آدمیان باز می گردد.جوانی که سر تا پا شوق و عشق و شور و حیات است موسیقی را در یک حیطه می پذیرد و درک می کند.عارفی که به آرامش وحی و سیر و سلوک به عالم دیگر تاکید می ورزد نیز تنها از یک نوع موزیک بهره می گیرد.و هر انسانی با هر ویژگی روحی خاص خودش به یک سبک خاص از موسقی عشق می ورزد.افراد و آدمیانی با احساسات روحیات خلق و خوی ها ، فرهنگ و نسل یکسان مسلما تشابه سلیقه در انتخاب سبک موسقی خود دارند. واینجاست که به راز معروفیت یک خواننده و یا یک سبک ویژه پی می بریم.آن این است که احساساتی را که یک خواننده با آواز و لحن خود به مخاطب عرضه می دارد با احساسات قشر وسیع تری از جامعه مطابقت دارد.همین باعث محبوبیت یک خواننده می شود.از نظر نباید دور داشت که در اکثر جوامع ،قشر جوان بطور کلی علاقه ی بیشتری به موسیقی دارند.در نتیجه جوانان یک نسل با فرهنگ یکسان خود به دلیل تشابه در روحیات روانشناختی و احساسی به موسیقی ویژه ای دل می بندند.شایان ذکر است که در معروفیت و شهرت یک خواننده طریقه و روش انتقال احساس نیز نقش اساسی و عمده دارد .این طریقه و روش به توانایی در علم موسیقی ، توانایی نوازندگی ،توانایی آهنگ سازی و حتی حالات چهره و صورت بستگی دارد.
خوب بگذریم . این کوتاه سخنی بود در مورد موسیقی و اینکه چرا یک خواننده یا یک نوازنده محبوبیت بیشتری را نزد مردم پیدا می کند.دیروز فکر جالبی به ذهنم رسید و آن اینکه زندگی نامه ی خوانندگان مشهور جهان را جمع آوری و ترجمه کنم.چندی پیش حدود دو ماه زندگی نامه ی دی جی الیگیتر یا علیگیتر DJ Aligator را از سایت او انتخاب و ترجمه کردم.خیلی خیلی خوشحال خواهم شد که سری به این ترجمه بزنید ، آن را مطالعه کنید و ایراد هایی را که در ترجمه کردند بر من وارد می آید را به من اطلاع دهید.جالب توجه این که زندگی نامه ی این دی جی که ایرانی است و علی مواسات نام دارد را من در هیچ کجا به صورت فارسی مشاهده نکردم .به غیر از مصاحبه ای که بی بی سی با او داشت.

این هم از آدرس اینجایی که گفتم:

http://users.cjb.net/sayeh/2dj.htm





<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 32 بازدید
    بازدید دیروز: 21
    کل بازدیدها: 237714 بازدید
  • درباره من

  • کمی نوازشم کن
    سیاوش
    به قول یک عزیزی منم یک آدم معمولی که تو همین کره ی خاکی و توی همین ایران زمین سرزمین خشکی ها که مدت هاست چراغ علم و شکوهش خاموش گشته بدنیا آمدم.به هر حال به قول شاعر تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم.هنوز خیلی راه مونده که نپیمودم.می خوام در آینده برم سفر.سفری دور که از اینجا کیلومتر ها فاصله داشته باشه.و اونجا بر خودم بیفزایم.اینو که به یکی گفتم گفت آرزو بر جوانان عیب نیست.
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • داستان های من
    می اندیشم پس هستم
    سیاوش قمیشی
    خسرو شکیبایی آلپاچینوی ایران
    تندیس
    همای سعادت
    e-com
    آخرین درد...
    بهارانه
    کلاغ-سایت ادبیات و فلسفه
    این هم از مدیر خان
    روهام
    سیاوشون
    ستاره ی صبح
    سیاورشان
    نوشته بر باد
    وبلاگ آموزشی . خبری پرمحتوا
    انجمن وبلاگ نویسان پارسی بلاگ
    وب سایت سرو
    ترانه ها وجملات عاشقانه
    سایت فرهنگی هنری ادبی سرو
    NooshI [Nooshi va Jojeha]

    شایا
    دلتا
    آرمان
    تندیس تنهایی
    مسافری از هند
    *ابراهیم نبوی*
    *سردبیر خودم*
    زهرا
    *وب نوشت ابطحی*
    بخش فارسی بی بی سی
    زن نوشت
    ترزا
    دست نوشته های یک پشت کنکوری
    گلناز
    بیا بگشای در بگشای دل تنگم
    مسافری از هند
    مسافری از هند
    آبدارچی پارسی بلاگ
    همسفر تنها
    همسفر تنها
    کردستان
    همسفر مهتاب
    *p30download*

    ابرک قله نشین
    خفن سرا
    دلتا
    رهگذر تنهای دهکده
    *سه کشک*
    *ملیحه*
    ذهن سیال
    nazanin studio
    زمزمه های تنهایی
    نقطه ته خط
    الپر
    دنیای کوچک من
    شب مهتابی
    شرتو
    مشتی نور سرد
    آدم و حوا
    کسوف
    ایزد بانو
    اینجا وبلاگ صورتک است.
    چیزی میان دو فریم
    مادر سپید
    مادر سپید
    تابستانه
    بهار
    بیا و برگرد
    سینا
    ستاره صبح
    جمع نوشت
    کامپیوتر
    آموزش و دانلود مصطفی
    میخانه