امروز عصر برنامه ای در مورد صدام حسین و نقش او در کشور عراق توجه مرا به خود جلب کرد.خیلی جالب بود .کمتر یک برنامه ی مستند-سیاسی توجه مرا تا این حد به خود جلب می کند.جالب توجه ترین واقعه در دوران جوانی او تبعید وی به مصر و مطالعه ی رشته ی حقوق در آن کشور است.در سن 31 سالگی به یکی از سران نظامی بانفوذ درمی آید.چند نفری را نیز اعدام می کند (البته نه در حد جنایات بعدی وی) سپس به مقام دوم کشور عراق ارتقا می یابد و با مذاکراتی که با شوروی می کند نفت عراق را ملی می کند.(همان کاری که دکتر مصدق در ایران و برای ایران انجام داد)با این کار میهن پرستانه ی صدام حسین و اعتبار او در میان مردم عراق دو چندان می شود.در پی این اقدام رونق اقتصادی چشم گیری برای عراق به ارمغان می آید.از کارهای نیک دیگر صدام حسین در آن هنگام که مقام دوم کشور خود بود پیشرفت و ارتقاء کشور عراق بود.او سطح درآمد مردم را افزایش می دهد.با کرد های عراق پیمان دوستی و صلح می بندد و با آنها قرار داد استقلال کردها را امضا می کند.بزرگ راه های زیاد کارخانجات و دیگر فن آوری ها را در عراق گسترش می دهد.جالب توجه است که میزان دانش آموزان مدارس عراق در دوره ی او افزایش 300 درصدی پیدا می کند.و صدام حسین حق رای به خانم های عراقی را تصویب می کند و بسیار ی از اقدامات اصلاحی دیگر.
خوب می توان این اعمال را به دو انگیزه توجیه کرد.انگیزه ی میهن پرستی و انگیزه ی افزایش قدرت و آزمندی.ولی من بیشتر اقدامات اصلاحی او را با دید مثبت می نگرم و آن ها را در زیر مجموعه ی اقدامات میهن پرستانه ی او قرار می دهم.اما پس از مدتی حرص و آز صدام به قدرت و حکم فرمایی موجب کودتای او بر علیه دولت وقت می شود و از سطح دوم کشوری به قدرت مطلق و نخست در کشور عراق تبدیل می شود.بسیاری از مخالفان و زیر دست های خود را حتی در ملا عام اعدام می کند حتی اعضای حذب بعث.سپس بسیاری از عناوین کشوری و لشکری را تنها در شخصیت سیاسی خود می گنجاند.رئیس جمهور نخست وزیر رئیس گارد جمهوری رئیس لشکر رئیس آموزش پرورش عراق و چندین عنوان دیگر را.اگر این اعمال وحشیانه و به دور از شان آدمیت از او سر نمی زد شاید اعمال نیک او در بهبود و پیشرفت وضعیت کشورش اینگونه فراموش نمی شد که بیان آن ها موجب حیرت شود.از این ها که بگذریم قتل عام مردم عرق از جمله کرد ها شیعیان و حتی بسیاری از سنی های عراقی و بعثی ها نیز از دیگر هدایای این دیکتاتور و سمبل آدمیزاد زشت می باشد.بمب باران حلبچه و جنگ با ایران و کویت نیز که جای خویش دارد.آنگونه که آمار نشان می دهد بیش از یک میلیون نفر در این جنگ کشته شده اند.این آمار جنگ ایران و عراق را به بزرگترین و پرتلفات ترین جنگ در تاریخ خاور میانه تبدیل کرده است.و مدت هشت سال آن نیز به یکی از طولانی ترین جنگ ها عصر کنونی در جهان بدل شده است.(مگه این که در این آمار ها ما اول و یکه تاز در جهان باشیم) شخصیت صدام حسین همان گونه که گفتم سمبل و نماد خشونت انسان ها و فطرت زشت آن هاست.(به مقاله ی فطرت زشت در همین وبلاگ مراجعه کنید.)صدام حسین در کودکی مادر پدر خود را از دست می دهد.در فقر و گرسنگی بزرگ می شود.او کودک خیابان بوده است.این را فراموش نکنید که اگر در کودکی در خیابان ها رشد یابی و مظلوم و به اصطلاح کتک خور باشی در هنگامی که بالغ گشتی زور و جفا را بر دیگران روا خواهی داشت.و نیز این را از یاد نبرید که این فقر آنچنان در اعماق شخصیتی و وجودی فرد تاثیر می گذارد که پس از گذشت سالیان دراز به جاه طلبی بزرگ و تشنه ی قدرت مقام و اختیار مطلق در خواهد آمد.
|