«اعراب منطقه خلیج فارس همواره در پی ایرانی زدایی در منطقه بوده اند و اینک در شرایطی که تهران سرگرم مرضوعاتی چون پرونده هسته ای است فرصت را برای تحریف تاریخی مناسب دیده اند»جمله ای که خواندید آخرین جمله ای است که در مقاله ی خلیج فارس نامی به قدمت تاریخ در روزنامه ی شرق چاپ شده است.هر بار که مقاله ای در این راستا می خوانم درد و احساس دلهره ای در قلب خودم احساس می کنم.اما خطرات این تغییر نام از قلب درد من بسیار فراتر می رود.البته نکته ای که نباید فراموش شود آنست که در کنار نام خلیج فارس در پرانتز نام خلیج عربی آمده است.دلیل محققان نشریه ی نیشنال جئوگرافیک برای این کار آنست که بسیاری از افراد در یافتن خلیج فارس در نقشه ی جغرافیایی زمین دچار اشکال می شوند به آن علت که آن ها نام دریای عربی یا همان دریای سرخ را با خلیج فارس اشتباه می گیرند.اما مسلما این دلیل قانع کننده ای برای ایجاد یک نام جدید برای خلیج فارس نیست.با ارائه ی چند مثال این دلیل به قدری جلوه ی کودکانه پیدا می کند که مسلما در شگفتی آن می مانیم.برای مثال کشور روسیه را در نظر بگیرید.هفتاد میلیون ایرانی و جمعیت افغانستان و تاجیکستان این کشور را با لفظ روسیه بیان می کنند.در حالی که در نقشه های سراسر جهان آن را با نام راشان Russian درج کرده اند.بنا بر استدلال انتشارات نشنال جئوگرافیک باید در کنار نام راشان که بر روی سرزمین روسیه گذارده شده است کلمه ی روسیه نیز درج شودRusieh.یا برای مثال در عربی کشور ژاپن با لفظ یابان بیان می شود.پس طبق استدلال این انتشارات در کنار واژه ی ژاپن باید واژه ی یابان نیز نوشته شود تا موجب اشتباه بسیار ی از عرب زبانان نشود.و بسیاری از موارد دیگر که در حوصله ی این مطلب نمی گنجد.بنا بر این آیا باید برای اشتباه نکردن عده ای که به غلط نام خلیج فارس را خلیج عربی می خوانند در فرهنگ ها این نوع ویرایش صورت گیرد؟ مسلما خیر.پس غرض و هدف این سوءاستفاده ی اطلاعاتی چیست؟حجم فشاری که از سوی سرمایه داران عرب به این موسسات وارد می شود.به راستی این سخن و دلیلی ابلهانه نیست.هر کدام از اعراب حاضرند در ازای این ایرانی زدایی کاری انجام دهند.سرمایه داران عرب که سرمایه ی نفتی در گوشه ی زبانشان مزه کرده است حاضرند که با صرف هزینه ای بسیار اندک به نسبت سرمایه ی عظیمشان چنین تغییری را به سود خود تمام کنند.
و اما وظیفه ی ما چیست؟ ما در قبال ایرانی بودنمان وظیفه ی خطیری داریم.نسل های پیشین ما در قرون قبلی به حد بسیار از این وظیفه خود سرباز زده اند.و به همین علت است که درصد بسیار از واژگان فارسی عربی هستند و به همین دلیل است که در جمعیت غیر ایرانی ها ایرانی به عنوان عرب تلقی می شوند.چرا؟چون زبان و الفبای ما نهایت شباهت را با عربی پیدا کرده است.سران حکومت ما لباس عربی می پوشند.و دلایل بسیار دیگر.آیا نباید جلوی این تهاجم فرهنگی را گرفت؟مسلما آری .اما چگونه؟ اعتراض به این اقدام تنها با امضا کردن طومار های بلند اینترنتی و نامه های الکترونیکی به موسسه ی نیشنال جئوگرافیک صورت نمی پذیرد.بلکه این وظیفه اگر از دیدگاه دولت مداران ما مطرح شود باید موجب اعتراض وسیع و شدیدی از سوی آنان گردد.به معنای دیگر سکوت قشر وسیعی از آن ها نشان از بی توجهی سیاست مداران ما به ایران و میهن خویش دارد. و همین، بی کفایتی آن ها را در افکار ملی بازتاب می کند.و اما وظیفه ی مردم، وظیفه ی ما چیست؟ این وظیفه همان طور که گفته شد تنها به امضا کردن اعتراضات به انتشارات نیشنل جئوگرافیک تمام نمی شود.بلکه باید جمعیت بسیاری به نشان اعتراض در مقابل سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل تجمع کنند و برای مخالفت به این تحریف فرهنگی تظاهرات کنند.اما متاسفانه شاهد هیچگونه تجمعی در این زمینه نبوده ایم.این تجمع و جرقه ی آفرینش آن باید در دانشگاه ها و بین دانشجویان صورت پذیرد .محلی که انتقال افکار و عقاید به راحتی امکان می پذیرد.پس هر چه زودتر و پیش از آن که این تحریف فرهنگی به نحو گسترده تری در سطح جهانی بازتاب نماید باید به اقدامی جدی و همه گیر دست بزنیم.
|