سلام...یه راست بریم سر اصل مطلب.وجدان چیست؟
شاخه ای از تفکر و استدلال در انسان به نام قیاس وجود دارد.در حقیقت توانایی مقایسه کردن زیر مجموعه ای از توانایی های مغز به حساب می آید.یا گونه ی خاصی از تفکر و اندیشه.
از طرفی همانگونه که در غریزه ی همه ی موجودات حس حب ذات یا خویشتن دوستی وجود دارد می دانیم در انسان نیز این حس موجود است.اگر چه کمی دور از ذهن است ولی شاید بتوان این حس را به نظریه ی پایستگی انیشتین نسبت داد.از این رو که هر انسان ،هر حیوان و حتی هر موجود غیر جانداری تمایل به بقا و پایستگی دارد.این تمایل در موجودات زنده خود را در کالبد حب ذات و تنازع برای بقاء نمایان می کند و جلوه می دهد.
مسلما انسان حیوانی متفکر است.از حیوان بودن وی حس یا غریزه ی حب ذات به ارث می رسد و از متفکر بودن او همانگونه که گفته شد قیاس و توانایی مقایسه کردن به ارث می رسد.این دو عنصر عامل به وجود آمدن پدیده ای به نام وجدان است.اگر این مقدمات برای تعریف وجدان بیان نمی شد ،توصیف آن به گونه ای مبهم در می آمد.همانگونه که هم اکنون در تعریف این واژه اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد.برخی وجدان را یکی از نمودهای فطرت و روح آدمی می دانند.برخی مانند فروید وجدان را معلولی از فراخود یا همان من برتر به شمار می آورند.در صورتی که وجدان را می توان بسیار راحت تر با همین دو عنصر خویشتن دوستی یا حب ذات و. نیروی قیاس تعریف کرد.« هر انسان رفتار یا کنشی را که بر فردی اعمال می شود با خویشتن خویش و اینکه آن عمل بر او اجرا شود مقایسه می کند ،چنانچه آن عمل یا رفتار حس خویشتن دوستی او را تحریک یا ناراحت کند با استفاده از همین قیاس آن را به عنوان سوء رفتار می شناسد.» بنابر این از اینکه این سوء رفتار را خود او به عنوان محرک بر دیگری اعمال نماید خودداری می کند.سرچشمه ی این خودداری پدیده ای به نام وجدان می دانیم.
بنابراین نیازی نیست که مسائل یا به بیان دیگر تعاریفی نو از انسان مطرح شود تا وجدان را شاخه ای از آن بدانیم.برای مثال فراخود،من برتر و یا حتی فطرت.
شایان ذکر است نه تنها وجدان که بسیاری از تعاریف و واژگان دیگر نیز از آنچه ذکر شد قابل تفهیم است.از جمله محبت، ایثار، مهر ، دوستی ،وفا و ...
یک بار دیگر جمله ی داخل گیومه ی بالا را که در جهت تعریف وجدان ارائه داده شد از نو بخوانید:
« هر انسان رفتار یا کنشی را که بر فردی اعمال می شود با خویشتن خویش و اینکه آن عمل بر او اجرا شود مقایسه می کند ،چنانچه آن عمل یا رفتار حس خویشتن دوستی او را تحریک یا ناراحت کند با استفاده از همین قیاس آن را به عنوان سوء رفتار می شناسد.»
اگر عمل یا رفتار ذکر شده مطابق با میل خویشتن انسان باشد آنگاه از طریق همین قیاس و مقایسه حسی در انسان به وجود می آید که می توان آن را ایثار و محبت معنا کرد.در حقیقت با استفاده از توانایی فکری مقایسه خویشتن دوستی یا حب ذات را به هم نوع خود نیز انتقال می دهیم و او را نیز در این امر شریک می گردایم.و آنگاه است که غنچه ی ایثار و محبت شکفته می شود.
|