سلام.همگی حالشون خوبه؟چه خبر ها؟
این جریان رو شنیدی که مثلا اگه در خونه رو ببندی تا باد نیاد تو از پنجره میاد و اگه پنجره رو هم ببندی از دریچه ی کولر میاد.ما ایرانی ها هم همین طوریم.بعد از این که اورکات رو فیلتر کردند یه سایت دیگه به جای اورکات جای خالیش رو گرفت.حالا همه به اینجا هجوم میارند.اگر می خواهید که عضو این سایت بشوید از داخل این لینک فرم عضویت رو تکمیل کنید.البته من اصلا نمی گم فیلترینگ بده.فیلترینگ خیلی هم خوبه.چرا ؟به این دلیل ها.اگر قانع شدید که فیلترین خوبه که هیچی.اگر هم قانع نشدید خوب نشدید دیگه.من چی کار کنم دیگه.البته بگم این مقاله ی پوهشی رو پنج یا شش ماه پیش نوشتم و از وبلاگ قبلیم کش رفتم اینجا گذاشتم.:
آقایان محترم و خانوم های محترمه چه کسی این اجازه را به خود داده که بگوید «فیلترینگ بد است » من همین جا رسما اعلام می دارم که هر کس این سخن نامربوط و نا بهنجار را بر زبان رانده است خدایش نابود کند و خدایش نیامرزد.از آن جا که هر سخن در این روزگار نیک دلیل قانع کننده ای دارد بنده ی حقیر نیز استدلال را بر شعار ارجحیت داده و به تشریح آن می پردازم:
ا-اول از همه اینکه موضوع فیلترینگ باعث شده که من وبلاگم را آپ تودیت کنم.(از آقایان فرهنگسرا پوزش می طلبم که به جای به روز رسانی از واژه ی پست و نا مربوط آپ تو دیت استفاده کردم.حتما اطلاع دارید که این کار بنده ی حقیر تنها بر این خاطر است که واژگان جدیدی از بهر دو واژه ی بیگانه ی وبلاگ و فیلترینگ نیز پارسی زبانانه بشود (این پیشنهاد من را بقبولانید که بجای وبلاگ از شبکه نویسی و بجای فیلترینگ هم می شود از واژه ی زیبا ی چوب پنبه گذاری استفاده نمایید ، با تشکر))
2-فیلترینگ باعث افزایش اعتماد به نفس جوانان فعال و کتاب خوان میهنمان می شود.چگونه را در یک گفتمان زیر از نظر بگذرانید:
ابوالحسن: محرم علی میدونی من بلد شدم که فیلترینگ رو باز کنم؟
محرم علی (در اوج شگفتی) : نه بابا تو رو خدا به منم یاد میدی ابوالحسن؟
ابوالحسن(در اوج اعتماد به نفس و غرور مثبت البته) : با شه عزیزم نگا کن اول میری توی .... (این قسمت توسط خود من سانسور آگاهانه شده است)
اری اینگونه است که ابوالحسن ما اعتماد به نفس پیدا می کند و همین اعنماد به نفس در شکوفایی کشور ما (که البته شکوفا هست شکوفا تر شدن منظورمه ) نقش به سزایی خواهد داشت.
3- فیلترینگ از این لحاظ... آقای وبلاگ نویس مگه مازوخیسم داری که این همه حرف میزنی که برای تایپشون مچ درد بگیری .مگه می خواهی که پوکی استخوان بگیری که این همه حرف رو مجبور می شی تایپ کنی .همون بهتر که وبلاگ طومار یتو فیلتر گذاشتن که دیگه از این غلطا نکنی.
4-فیلترینگ از اون لحاظ... نقش آموزش سمعی بصری مسلما افزایش یافته .تردیدی در این مسئله وجود نداره.پیشرفت تکنینک های آموزشی نه تنها برای بچه های خوبی مثل من در دروس ریاضیات و فیزیک (جون عمت)باید صورت بگیره(که نمی دونم چرا این یکی می لنگه)بلکه برای بچه های بی تربیت و غیر اصول گرا هم که در اینترنت دنبال عکس های بی تربیتی هستند نیز صورت می گیره. به این صورت که فیلترینگ بر این عکس ها صورت می گیره تا بچه های بی تربیت به فیلم های آموزشی رجوع کنند تا نقش سیستم سمعی بصری در این زمینه هم صورت بگیره.(کلا صورت بگیره من فهمیدم چی گفتم.شما رو نمی دونم.)نقطه
آره خلاصه یه سری دلایل دیگه هم بود که اگه می نوشتم احتمال فیلتر شدن وبلاگم افزایش بیشینه می یافت.در نتیجه ننوشتم .
*یه داستان خیلی جالب که البته به خاطر ندارم از کدام وبلاگ کپی کرده ام توجه ام رو خیلی به خودش جلب کرد.برای همین اونو اینجا پیست کردم.امیدوارم که خوشتون بیاد:
* در زمان های گذشته، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد. حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ...
با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت. نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: " هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد."
|