سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خلیج پارس/ (پنج شنبه 83/9/5 ساعت 7:2 عصر)

«اعراب منطقه خلیج فارس همواره در پی ایرانی زدایی در منطقه بوده اند و اینک در شرایطی که تهران سرگرم مرضوعاتی چون پرونده هسته ای است فرصت را برای تحریف تاریخی مناسب دیده اند»جمله ای که خواندید آخرین جمله ای است که در مقاله ی خلیج فارس نامی به قدمت تاریخ در روزنامه ی شرق چاپ شده است.هر بار که مقاله ای در این راستا می خوانم درد و احساس دلهره ای در قلب خودم احساس می کنم.اما خطرات این تغییر نام از قلب درد من بسیار فراتر می رود.البته نکته ای که نباید فراموش شود آنست که در کنار نام خلیج فارس در پرانتز نام خلیج عربی آمده است.دلیل محققان نشریه ی نیشنال جئوگرافیک برای این کار آنست که بسیاری از افراد در یافتن خلیج فارس در نقشه ی جغرافیایی زمین دچار اشکال می شوند به آن علت که آن ها نام دریای عربی یا همان دریای سرخ را با خلیج فارس اشتباه می گیرند.اما مسلما این دلیل قانع کننده ای برای ایجاد یک نام جدید برای خلیج فارس نیست.با ارائه ی چند مثال این دلیل به قدری جلوه ی کودکانه پیدا می کند که مسلما در شگفتی آن می مانیم.برای مثال کشور روسیه را در نظر بگیرید.هفتاد میلیون ایرانی و جمعیت افغانستان و تاجیکستان این کشور را با لفظ روسیه بیان می کنند.در حالی که در نقشه های سراسر جهان آن را با نام راشان Russian درج کرده اند.بنا بر استدلال انتشارات نشنال جئوگرافیک باید در کنار نام راشان که بر روی سرزمین روسیه گذارده شده است کلمه ی روسیه نیز درج شودRusieh.یا برای مثال در عربی کشور ژاپن با لفظ یابان بیان می شود.پس طبق استدلال این انتشارات در کنار واژه ی ژاپن باید واژه ی یابان نیز نوشته شود تا موجب اشتباه بسیار ی از عرب زبانان نشود.و بسیاری از موارد دیگر که در حوصله ی این مطلب نمی گنجد.بنا بر این آیا باید برای اشتباه نکردن عده ای که به غلط نام خلیج فارس را خلیج عربی می خوانند در فرهنگ ها این نوع ویرایش صورت گیرد؟ مسلما خیر.پس غرض و هدف این سوءاستفاده ی اطلاعاتی چیست؟حجم فشاری که از سوی سرمایه داران عرب به این موسسات وارد می شود.به راستی این سخن و دلیلی ابلهانه نیست.هر کدام از اعراب حاضرند در ازای این ایرانی زدایی کاری انجام دهند.سرمایه داران عرب که سرمایه ی نفتی در گوشه ی زبانشان مزه کرده است حاضرند که با صرف هزینه ای بسیار اندک به نسبت سرمایه ی عظیمشان چنین تغییری را به سود خود تمام کنند.

و اما وظیفه ی ما چیست؟ ما در قبال ایرانی بودنمان وظیفه ی خطیری داریم.نسل های پیشین ما در قرون قبلی به حد بسیار از این وظیفه خود سرباز زده اند.و به همین علت است که درصد بسیار از واژگان فارسی عربی هستند و به همین دلیل است که در جمعیت غیر ایرانی ها ایرانی به عنوان عرب تلقی می شوند.چرا؟چون زبان و الفبای ما نهایت شباهت را با عربی پیدا کرده است.سران حکومت ما لباس عربی می پوشند.و دلایل بسیار دیگر.آیا نباید جلوی این تهاجم فرهنگی را گرفت؟مسلما آری .اما چگونه؟ اعتراض به این اقدام تنها با امضا کردن طومار های بلند اینترنتی و نامه های الکترونیکی به موسسه ی نیشنال جئوگرافیک صورت نمی پذیرد.بلکه این وظیفه اگر از دیدگاه دولت مداران ما مطرح شود باید موجب اعتراض وسیع و شدیدی از سوی آنان گردد.به معنای دیگر سکوت قشر وسیعی از آن ها نشان از بی توجهی سیاست مداران ما به ایران و میهن خویش دارد. و همین، بی کفایتی آن ها را در افکار ملی بازتاب می کند.و اما وظیفه ی مردم، وظیفه ی ما چیست؟ این وظیفه همان طور که گفته شد تنها به امضا کردن اعتراضات به انتشارات نیشنل جئوگرافیک تمام نمی شود.بلکه باید جمعیت بسیاری به نشان اعتراض در مقابل سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل تجمع کنند و برای مخالفت به این تحریف فرهنگی تظاهرات کنند.اما متاسفانه شاهد هیچگونه تجمعی در این زمینه نبوده ایم.این تجمع و جرقه ی آفرینش آن باید در دانشگاه ها و بین دانشجویان صورت پذیرد .محلی که انتقال افکار و عقاید به راحتی امکان می پذیرد.پس هر چه زودتر و پیش از آن که این تحریف فرهنگی به نحو گسترده تری در سطح جهانی بازتاب نماید باید به اقدامی جدی و همه گیر دست بزنیم.





روزانه/ (پنج شنبه 83/9/5 ساعت 1:41 صبح)

*ایران و آمریکا*کوتاه از فارنهایت 11/9*خلیج فارس یا خلیج عربی؟*

سلام.امیدوارم که حال همگی شما خوب باشه.اگه شما هم وبلاگ می نویسید حتما آگاهی دارید که مهمترین شرط یک وبلاگ خوب اینه که زود به زود به روز بشه.اگه به پست های قبلی توجه داشته باشید می بینید که هر کدوم از اون ها به فاصله ی زمانی حداکثر دو روز نوشته شده است.برای همین این اختلاف زمانی پنج روز برای پست جدید در اینجا به نسبت تاخیر درازی برای نوشتن به حساب میاد.اما اگه بدونید که در این پنج روز چه اتفاقات عجیب غریبی برای من اتفاق افتاده.به هر حال در یک کلام ببخشید.:)

حدود دو روز پیش شبکه ی دو در بخش گفتگوی بعد از اخبار ساعت ده و نیم شب از یه آقای ریشویی با معلومات عمومی بسیار بالا در حد یک فیلسوف!!! دعوت به عمل آورده بود و راجع به روابط سیاسی ایران و آمریکا گفتگو و بحث می کردند.جای هیج شکی نبود که مجری برنامه با تمام آی کیو اش از آقای تحلیل گر بیشتر مسائل را تجزیه و تحلیل می کرد.آقای مجری به طور نامستقیم پرسید که آیا احتمال دارد که آمریکا به ایران حمله کند یا خیر.من اینجا چند دلیل می آورم که به احتمال زیاد آمریکا به ایران و کشورهای دیگر نیز حمله خواهد کرد.

یکی اینکه دوره قبلی جمهوری جورج بوش وزارت خارجه ی آمریکا به سختی و با فشار! سیاست های تهاجمی جورج رو قبول می کرد.اما الان و در حال حاضر کاندولیزا تو وزارت خارجه جا خوش کرده و از خود جورج هم حتی حرص و ولع بیشتری برای حمله و تهاجم داره.در دوره ی قبلی با وجود وزارت خارجه ی مخالف با سیاست های بوش به دو کشور حمله ی نظامی شد.نتیجه می گیریم که در این دوره اگه آمریکا به دو کشور دیگه حمله کنه تازه می شیم یر به یر

دوم اینکه آنطور که از روزنامه خوندم بیانیه ی آمریکا در مورد وضعیت هسته ای نیروگاه اصفهان شبیه آن چه بوده که آمریکا پیش از ضرب العجل به عراق اعلام کرده بود.

و سوم پاسخ به یک سوال متداول است.مگه آمریکا قدرت ایران رو دست کم گرفته.ایران بیدی نیست که از این باد ها بلرزه.و من اتفاقا این جا می گم که ایران از اون بید هاست که با این باد ها بلرزه.زمان حمله ی آمریکا به افغانستان همه می گفتند که طالبان با مقاومت های چریکی خودش از پس آمریکا بر میاد.ولی چنین نشد. زمان حمله ی آمریکا به عراق کی تصور می کرد که بغداد در عرض یک هفته فتح بشود؟مسلما هیچ کس.برای شخص خودم غیر قابل باور بود که آمریکا بتواند از پس صدام حسین چنین راحت بر بیاید در حالی که چنین شد.(درست حالت هلو بپر تو گلو)این نا آرامی های عراق نیز چندی بیشتر طول نخواهد کشید.این رو بهتون قول می دم.در مورد ایران نیز همین جریان هست .تازه با این تفاوت که ایران از کلمه ی چریک چیزی حالیش نیست چه برسه به این که بیاد با آمریکا جنگ چریکی کنه.مسلما تنها راه برای شکست دادن ارتش به اون بزرگی شیوه ی جنگ چریکی هست.(همون جریانی که در ویتنام اتفاق افتاد.)شما فکر کردید که ایران با این ارتش کلاسیکش می تونه از پس آمریکا بر بیاد.عمرناتش  این رو دولت ایران از هر کس دیگری هم بهتر می دونه.

و اما یک موضوع دیگه ای هم هست که این احتمال که آمریکا به ایران حمله کنه رو کم می کنه.و اون کوتاه اومدن ایران هست.اصولا حکومت حاضره هر کاری بکنه تا همچنان سربالا بمونه.این بیست و پنج سال که ایران ضد آمریکایی بود تنها به این علت هست که تهدید جدی ای رو از طرف آمریکا حس نمی کرد.اما اگه در آینده با تهدید آمریکا مواجه بشه بعید نیست که ایران کوتاه بیاد و قید همه چی رو بزنه غیر از حکومت بر این جامعه ی هفتادمیلیونی که خیلی شیرینیش گوشه ی زبونشون جا خوش کرده.نمونش هم پذیرش تعلیق ساخت اورانیوم غنی شده هست.

*راستی امیدوارم که فیلم فارنهایت 11/9 رو از تلویزیون دیده باشید.واقعا فیلم قشنگ و توپیه .دو قسمتش از همه بیشتر توجه من رو جلب کرد.یکی قسمتی که بوش داخل کلاس مهدکودک بود و به اون خبر حمله های تروریستی به برج های دوقولو رو می رسوندند.خودمونیم واقعا چه حالتی پیدا می کرد  یکی دیگش هم اجرای موسیقی برای سربازان آمریکایی بود.داخل کلاهی که سرباز های آمریکایی سرشون می کنند نوعی هدفون قرار می دهند و هر گاه مشغول عملیات نظامی هستند برایشان آهنگی که تقریبا شبیه سبک متالیکا هست پخش می شه.یک موزیک به اصطلاح حماسی که باعث ایجاد هیجان و شور در یک سرباز می شود.اگه یکی چنین آهنگی گوش بده بعید نیست از شدت ذوق و هیجان «جو»بگیرتش بزنه یکی رو بکشه.

*خلیج فارس یا خلیج عربی؟خوب مسلما خلیج فارس.ایرانی ها آدم های متعصب تری نسبت به دیگر نژادها هستند.و تغیر نام خلیج فارس به خلیج عربی در نقشه ی انتشار شده از انتشارات نیشنل جوئگرافیک با واکنش واقعا وسیعی از طرف ایرانی ها مواجه شد.اما متاسفانه این خبر یکم سانشور شده.در نقشه ی نیشنل جوئگرافیک اسم خلیج فارس رو تغییر نداده اند.بلکه خلیج عربی را در پرانتز مقابل خلیج فارس نوشته اند.به این صورت : خلیج فارس(خلیج عربی) که دلیلی هم برای کارشان داشته اند.برای یک جغرافی دان آمریکایی چه سودی داره که ارز روی غرایض شخصی اسم منطقه ای رو تغییر بده.دلیل آن ها این بوده که افراد بسیاری در جهان در حال حاضر خلیج فارس رو با نام خلیج عربی می شناسند.و برای پیدا کردن این منطقه دچار اشکال خواهند شد.به معنای دیگر آن ها دریای عربی رو با خلیج فارس که خلیج عربی می خوانندش اشتباه می گیرند.و این مسئله به خاطر رفع این نوع اشتباه است.در ضمن این اصلاح موجب می شود کسی که خلیج فارس رو به عنوان خلیج عربی می شناخته متوجه اشتباه خود بشود. پس فکر نکنید که الان دیگه همه جا از خلیج فارس به عنوان خلیج عربی یاد خواهند کرد.

*در پست بعد می خوام راجع به یک نظریه بنویسم.نظریه ی ارگانیسم تاریخی.همون طور که اسمش قشنگه واقعا نظریه ی جالب توجهی نیز هست.فعلا باید یکم بیشتر راجع به اون مطالعه کنم.منتظر بمونید. در ضمن خوشحال می شم که نظر هم بدید.  خدانگهدار همگی. 

 





فمینیست و .../ (شنبه 83/8/30 ساعت 1:16 صبح)

نظر شما در مورد آرایش زن چیست؟
چرا زنان آرایش می کنند؟
فمینیست چرا و برای چه به وجود آمده است؟
و در آخر اینکه چرا ایران جامعه ای مردسالارانه است؟
همراه با خواندن این مطلب شما را به مطالعه ی وبلاگ گلناز نیز دعوت می کنم.
همان گونه که مسلم است انسان بر خلاف حیوان موجودی دو بعدی است.نخست بعد غریزی او از جمله نیاز به خوراک ، پوشاک ، وهمین طور نیاز جنسی .بعد دیگر که همان عامل ممیز انسان و حیوان است نیاز به تفکر، اندیشه، دانش هنر و زیبایست.  این دو بعد یک انسان را نباید از لحاظ ارزشی بر یکدیگر اولویت  داد.به معنای ساده تر نیاز های غریزی همانگونه مهم هستند که نیاز های تفکر اندیشه ،هنر و بالعکس.ینابراین بر هر کدام از این نیاز ها باید احترام نهاد.نیاز جنسی از جمله غرایز پیچیده و قابل تامل در انسان ونیز سایر حیوانات است.دو جنس مخالف.نر و ماده.که با نزدیکی به یکدیگرنیازخود را بر طرف می کنند.این ارتباط ،نیاز به جلب توجه طرفین نسبت به همدیگر دارد.بنا بر این عنصر تلاش جهت افزایش توجه جنس مقابل امری کاملا عادی و غریزیست .این نکته که هر جنس می کوشد تا با هر چه زیبا تر نمودن خود موجب جلب توجه بیشتری از سوی جنس مقابل شود نه تنها در انسان که در همه ی انواع جانوران بارز است.این نه به جامعه ی مرد سالار و نه به جامعه ی زن سالار بر می گردد.این امر در طبیعت موجودات نهفته است.برای مثال دراکثر گونه های پرندگان  رسم طبیعت بر این بوده که جنس نر جلب توجه بیشتری نماید.از این روست که پرندگانی چون خروس و طاووس نر از همپای ماده ی خود زیبا تر هستند.و البته حق انتخاب زوج در این نوع جانداران با گونه ی ماده است.امری کاملا منطقی و طبیعی.این مورد در جانوران دیگری از جمله انسان و نیز اسب جنبه ی عکس به خود می گیرد.بدین صورت که جنس ماده ظرافت و زیبایی بیشتری نسبت به همپای نر خود دارد.بنا بر این در جوامع انسانی و نیز جوامع حیوانی که غریزه ی آن ها به طور طبیعی این روال را در پیش گرفته اند انتخاب زوج توسط جنس مذکر صورت می گیرد.رسم خواستگاری نیز که در اکثر جوامع و نه تنها ایران از سوی مرد است دال بر همین مورد می باشد.این نکته را فراموش نکنید که اگر در طبیعت انسان ها جنس نر زیبا تر از جنس ماده می نمود آن گاه  انتخاب زوج توسط زن صورت می گرفت.انتخابی که در نوع بشر از سوی مردان صورت می گیرد نشان از کمتر بودن جنس ماده ندارد .همان گونه که زیبایی خانم ها نشان از برتری این جنس به جنس نر نخواهد داشت. این اصول قوانینی است که در روح طبیعت و بطن آن نهفته است.
 و اما پاسخ به علت آرایش از سوی خانم ها.مسلما این فرایند نشان از رشد و افزایش عقلایی انسان دارد.این که جنس ماده در انسان زیبایی خود را توسط قدرت عقل و اندیشه ی خود افزایش داده است. به معنای دیگر فرایند طبیعی زیبایی توسط اندیشه و تفکر یک زن افزایش می یابد.مشاهده می کنیم که تمامی این عوامل معلول علت هایی است که با اندکی ریز بینی در بطن طبیعت و خوی انسانی نهفته است.
و اما در مورد پایمال شدن حقوق زن ها در جامعه.این مطلب را با یک سوال مطرح می کنم.چرا جریان فمینیستی در قرن بیستم پای به عرصه ی جامعه و اندیشه ها نهاده است؟چرا پیش از آن سخنی در این مورد رانده نمی شد؟هر کدام از این موارد دلایلی مختص به خود دارد و نباید بدون در نظر گرفتن دلیلی نسبت به هر گروه یا جنسیتی خاص جبهه گرفت.نباید جامعه ای را به دلیل مردسالاری سرزنش کرد.بلکه باید در پی یافتن علت ها و رفع موانع آن بود.مسلما عامل به طبیعت فیزیکی یک گونه جاندار بر می گردد.
باز مراجعه کنیم به طبیعت.باز در حیوانات رفتار های برتری جویانه ی یک جنس را نسبت به جنس دیگر جستجو و کنکاش کنیم.به عنوان مثال زنبور عسل و زن سالاری در اجتماع کندو ها. جالب است بدانید که در ابتدای فصل پاییز که فصل باروری زنبور ها به پایان می رسد زنبور های ماده زنبور های نر را از کندو ها بیرون می رانند. و به همین علت زنبور های نر در ادامه ی فصل توان زندگی کردن نخواهند داشت و زندگی آن ها در این فصل خاتمه می یابد .چرا؟ بدین علت که زنبور نر در کندوها هیچ نقش تولیدی را نمی پذیرند و مصرف کننده ی محض هستند. همچنین در گونه ی گربه سانان به  طور مثال شیر. طبیعت این جانور به گونه ای است که شیر ماده وظیفه ی امرار معاش را به عهده می گیرد.بنا بر این در این نوع حیوان ماده سالاری جلوه پیدا می کند.
و اما در مورد انسان و جوامع انسانی.این که چرا در جوامع مردسالاری شکل گرفته است به طبیعت فیزیکی انسان ها بر می گردد.مسلم و واضح است که در میان گونه ی آدم جنس نر از قدرت بدنی و فیزیکی بیشتری نسبت به جنس مقابل خود بر خورد دار است.بنابراین در هر دوره که گذران زندگی با قدرت جسمانی نسبت مستقیم داشته باشد مرد در اجتماع و خانواده به عنوان تولید کننده و زن به عنوان مصرف کننده جلوه پیدا می کند.و همین پایه و مبدا ای برای ایجاد یک جامعه ی مردسالارانه است.به این دلیل که جنس ماده که بیشتر مصرف کننده می باشد تا تولید کننده به صورت وابسته خود را نشان می دهد.  متذکر می شوم که این سیستم و سبک در جوامعی که قدرت بدنی و انرژی عضلانی منبع اصلی برای تولید و امرار معاش زندگی است به طور طبیعی پیاده خواهد شد.حال این پرسش که چرا دیدگاه فمینیستی و کاهش مرد سالاری تنها در قرنها ی نوزده و بیست و  بیست و یکم صورت پذیرفته است؟(از یاد نبریم که که در قرون پیش از آن مرد سالاری نه تنها در جوامع آسیایی بلکه در جوامع اروپایی و آمریکایی نیز ریشه دوانده است) علت را در انقلاب صنعتی و کاهش نیروی انسانی باید جستجو کرد.با ایجاد صنعت و کاهش نیاز به قدرت بدنی در فرایند تولید نقش جنس مذکر به عنوان یک تولید کننده کاهش یافت  در پی آن  کارآرایی اندیشه و علم در فرایند تولید افزایش.کم کم قدرت بدنی مردان جای خود را به ماشین های مکانیکی می دهند و آن گاه اندیشه و جایگاه علمی است که به پروسه ی تولید و فن آوری کمک می کند.مسلما عقل و تفکر در عضلات نهفته نیست بلکه آن را باید در سر آدمی جست.و در این مورد جنس زن همپای جنس مرد و همتراز با آن محمل اندیشه و تولید علم است.آن گاه که مرد خانواده به علت قدرت بدنی خود نمی تواند مایحتاج زندگی را تامین کند  دیگر دلیلی برای وابستگی جنس ماده به او  نمی توان پیدا کرد.و آن گاه که در پیشرفت جامعه و امرار معاش خانواده  قدرت مغز نقش اصلی را می پذیرد در پی آن است که زن و مرد  هردو می توانند نقش برابر و همترازی را برای تولید و گذران زندگی بپذیرند.اینکه می بینیم در جامعه ی غرب کنونی مردسالاری به نحو بسیار زیادی کاهش یافته است و اینکه می بینیم در جامعه ی غربی حقوق اجتماعی برابر و همتراز بین زن و مرد تقسیم می شود به علت کاهش نیاز به قدرت بدنی و عضلانی (که خود از عوامل برتری مرد نسبت به زن است) در صنعت ،علم ،سیاست و اقتصاد است.در ایران نیز همین علت هاست  که نتیجه ی آن مشاهده ی ایجاد و رشد فمینیست در جامعه و همراه آن مشاهده ی خانواده های مردسالارانه است.در خانواده ها و میان زنهایی نهال اندیشه ی فمینیستی و برابری حقوقی فرهنگی زن و مرد رشد می کند که از لحاظ تحصیلات علمی و نوع شغل مطابق با تحصیلات در سطح بالاتری نسبت به دیگر خانواده ها قرار داشته باشند.از طرفی آن گونه که در جوامع روستایی و نیز کارگری با خانواده های به شدت مردسالارانه بر می خوریم تنها بدان علت  که در این نوع خانواده امرار معاش تنها به عهده ی کسی است که قدرت بدنی بیشتری دارد و آن که از چنین توانایی ای برخوردار نیست نقش وابسته و تابع را می پذیرد.
در جوامعی که قدرت عضلانی نیازهای اصلی انسان ها را بر آورده می کند مردسالاری رشد می یابد.در جوامعی که اندیشه، علم و فناوری ملاک تامین نیاز های انسانهاست برابری میان زن و مرد به وجود خواهد آمد.و نیز مطمئن باشید که اگر در جامعه ای نیاز های اساسی و ابتدایی توسط ویژگی ای که زن در آن تسلط بیشتری داشته باشد برآورده شود آن جامعه گونه ی زن سالارانه را تجربه خواهد کرد.
متاسفانه در دیدگاه ها و اظهار نظرهایی که از سوی فمینیست ها مطرح می شود تنها به بیان معلول و انتقاد از آن ها بر می خوریم.در صورتی که مقالات فمینیستی و نگرش فمینیست ها باید به سوی کشف علت و طریقه و راه حل مشکلات سوق پیدا کند.در جوامع هر چه پیشرفت علمی و فن آوری صورت پذیرد درد جامعه ی مردسالاری و جبر جنس مرد التیام بیشتری میابد.در پایان شما را به مشاهده ی چند خانواده ی صوری و مثلی دعوت می نمایم.خانواده ی کارگری .خانواده ای که زور بازوی کارگر نقش اصلی در امرار معاش اعضای آن خانواده به حساب می آید.در این خانواده با مرد سالاری مواجه می شویم. دوم خانواده ای که زن از تحصیلات فراتر و شغل و درآمد بیشتری نسبت به مرد برخورد دار است. به خانواده ای که زن سالاری در آن حاکم است بر می خوریم(از برخی استثنائات نیز باید گذشت .به طور مثالی جبری که مرد توسط قدرت فیزیکی خود در محیط خانواده ایجاد می کند .مسلما در این نوع موارد قانون درست و عادل نقش اصلی را در حل مشکل خواهد داشت.) و در پایان خانواده ای که مرد و زن هر دو و به اندازه ی برابر از سطح تحصیلات و شغلی برخوردارند.در این خانواده ها غالبا حقوق عادلانه و رفتار ادب مآبانه را مشاهده می نماییم.
گلناز خانم امیدوارم که شما نظر من را مطالعه فرموده باشید.آرزو می کنم که جامعه ی ایران توسط من ،شما و هم وطنان ما عرصه ها و پله های علم و فن آوری را که عامل برابری حقوق زن و مرد هست یکی پس از دیگر طی کنیم.و از این به بعد نه شاهد جامعه ای مردسالارانه و نه زن سالارانه بلکه جامعه ای برابر ،متعادل و ایده آل باشیم.





پرسش/ (جمعه 83/8/29 ساعت 8:56 عصر)

یک سوال که ممکن است بارها شنیده باشید.یک بار دیگر آن را مطرح می کنم.فرض کنید به شما اطلاع می دهند که فردا در همین ساعت خواهید مرد. در این یک روز چه کاری انجام می دهید؟

خوشحال می شم در پیام ها نظرتون رو بنویسید.

در ضمن پیشنهاد می کنم اون کاری رو که در اون زمان انجام خواهید داد همین امروز انجام بدید درج شکلک





روزمره/ (جمعه 83/8/29 ساعت 6:7 عصر)

سلام .خوب هستید همگی؟بابا می گم من هم یکم تریپ خاطراتی و روزمرگی هم اینجا بنویسم.بذارید بعضی از پست های من هم شخصی باشند. در مورد خودم!

امروز برنامه ی فتوشاپ 8 رو خریدم.می خوام فتوشاپ یاد بگیرم .البته این یادگرفتن درحقیقت مثل اینه که با یک تیر سه تا نشون بزنم.یکی بزنم به هدف یادگرفتن فتوشاپ/یکی از روی یادگرفتن اون یک وبسایت باحال درست کنم.و دیگری اینه که زبانم رو تقویت کنم.حالا چطوری؟عرض می کنم خدمتتون :) معمولا روی نرم افزار ها راهنمای استفاده از برنامه رو هم نوشته.واسه فتوشاپ هم برنامش نوشته شده البته به انگلیسی.و نتنها راهنما هست بلکه کلا آموزش داده. ولی خیلی زیاده.خیلی طول می کشه البته.به هر حال سعیمو می کنم که کاملا یاد بگیرم.الان برای طراحی یک سری اصول ساده ی اچ تی ام ال رو بلد هستم .البته تا همین  حد به نظر من برای ویرایش های دستی کافیه.همین طور با برنامه ی word هم می تونم یه سایت طراحی کنم  D-: البته خیلی ساده و ابتداییه .حالا نخندید بهم. مثلا اینجا رو با برنامه ی «واژه پرداز» طراحی کردم  http://sarv.cjb.net  ولی زیاد خوب از آب در نیومده.توی هدف بلند مدتم می خوام یه وب لاگ سایت شبیه وبلاگ سردبیر خودم  طراحی کنم.یکم خوش سلیقه تر و خوشکل تر البته.این حسین درخشان که سردبیر خودم رو می نویسه آدم جالیه.خوشم میاد ازش تقریبا.

اصولا یه چند تا وبلاگی هستند که خواننده های زیادی دارند.از قبیل همین وبلاگ سردبیر خودم ،وبلاگ زهرا اچ بی ، وبلاگ نوشی و جوجه هایش ، وبنوشت ابطحی و چند وبلاگ دیگه.این چهار تا وبلاگ رو من زیاد می خونم.به نظر من حسین درخشان از این سه تای دیگه «رله» تره (به معنای واقعی کلمه) .توی شخصیت زهرا اچ بی تا حدی خودخواهی می بینم. سر نویسنده ی نوشی هم طی یه جریانی زده شدم!!!آقای ابطحی آدم خویه به نظر من.نوشته هاش هم جالبه ولی... در ضمن تو یکی از پست هاش نوشته بود که یکی از روزنامه ها در مورد اون نوشته که آقای ابطحی بامشاد دولت هستش و به خاطر این حرف ابطحی کار رو به دادگاه کشونده!!! به نظر من یکم بی جنبگی رو نشون می ده فقط همین.

 البته این مطالب نظر منه و قصد توهین هم ندارم.وبلاگ جدید ابراهیم نبوی هم خیلی جالبه .پایین تر لینکشو می دم.

*امروز خواستم برم نمایشگاه الکامپ ولی هیچ کدوم از دوستام حس اومدن با من رو نداشت.در ضمن تنهایی هم خیلی تابلوه. برای همین گذاشتم برای فردا.دوست دارم به غرفه ی وبلاگ نویسان هم یه سری بزنم.به نطرم خیلی جالب میاد.من الان حدود سه ماه هست که وبلاگ می نویسم.قبلا خیلی دلم می خواست که یک صفحه تو اینترنت می داشتم ولی اصلا نمی دونستم چه جوری می شه وبلاگ درست کرد. تا این که یک بار رفتم پیش آقای حسن :-) و اون به من گفت که برم تو سایت پرشن بلاگ!  خلاصه اینکه منم وبلاگ دار شدم .وبلاگ قبلیم اینه:

 http://ganimed.persianblog.com   که مالبی رو که اینجا می نویسم دقیقا همون جا نیز منتقل می کن.شاید کار مسخره ای به نظر بیاد ولی به سه دلیل این کار رو می کنم.یکی اینکه از قالب خیلی ساده ی اون خوشم میاد.دوم اینکه اونجا یکسری خواننده هایی هم داره.و سوم اینکه مهم نوشتن مطلبه .پست کردن اون کار چند دقیقه بیشتر نیست.

خوب خوشحالم که یکم هم مطالب شخصی اینجا نوشتم و بعدا هم خواهم نوشت.

در ضمن هر دفعه یک سری لینک  هم می دم. :)

*   وبلاگ ابراهیم نبوی  حتما مطالب و خطبه های حجت الاسلام حسنی رو که آقای نبوی از یه جایی کپی گرفته و پیست   کرده رو بخونید.البته اون جا رو لینک داده و خودش هم یه سری چیز بهش اضافه کرده.راستی فکرشو بکنید این آقای حسنی وبلاگ داشت و اونجا نظراتشو می نوشت.وای چی می شد.من هر روز بهش سر می زدم و نوشته هاشو می خوندم.در ضمن بهش لینک هم می دادم.البته اگه فیلترش نمی کردند.

ارتباط یک بیماری خطرناک چشم با استفاده از کامپیوتر  من که این صفحه رو دیدم چشمام یه جوری شد(قیلی ویلی رفت!)

راستی بی بی سی یه مسابقه نوشته بود در مورد اینکه پاسخی به این سوال چرا وبلاگ می نویسیم بدهیم.جایزه اش هم این بود که ده تا از بهترین جواب ها همراه با لینک وبلاگ رو در سایتش قرار بده. عجب جایزه ی عجیب غریبی!!! برید نگاه کنید.به این وبلاگ هم لینک داده و جواب من رو هم نوشته درج شکلک
نازی خانم هم زحمت کشیدند و لوگوی منو تو وبلاگشون قرار دادند.مرسی و ممنونم از این کارش.ولی آدرس وبلاگشو این جا برام درست حسابی نذاشت.  در ضمن شما هم بزنید به تریپ مرام و آخر رفاقت و لوگوی این وبلاگ رو تو وبلاگتون قرار بدید .ممنونم از همگی تون و به امید اینکه موفق باشید.
خدانگهدار





اخبار سبز/ (پنج شنبه 83/8/28 ساعت 12:31 عصر)

آقا من که خودم فکر می کنم اینا رو بی مزه نوشتم.نخونید بهتره.اگر هم خوندید ببینید آیا واقعا من درست فکر کردم؟تا دیگه از این چیزا ننویسم.

خبرهای سبز     به گزارش اسنا:

«رئیس جمهور :فلسفه در زمان ما همچون گذشته زنده است»    می گم ها... رئیس جمهور ما هنوز هم حرفای قشنگی می زنه.

«31 پلیس عراقی در نزدیکی مرز اردن ربوده شدند.»   خوب معلومه دیگه.کار کار آمریکا و اسرائیله.

«علیرضا رجایی:ورود هاشمی به صحنه ی انتخابات روند ایجاد شده با ظهور آبادگران را مختل می کند»   من همین جا به آقای هاشمی توصیه می کنم یک اسفندی دود کنند هم برای سلامتی وجود مبارکشان هم برای اینکه چشم حسودان این مرز و بوم کور شود .

«هاشمی رفسنجانی:افراط و تفریط هایی که با روح اسلام و انقلاب سازگار نیست،مسائل فرهنگی را بغرنج می کند.»   آقا حرف حرفه حسابه.ما که چیزی نداریم بگیم.فقط اینکه مسائل اقتصادی رو هم هم هم بغرنج می کند!

«علی دایی اولین 100 گله ی تاریخ فوتبال جهان»  نخیر هم اینا مثل اینکه واقعا عاشق علی دایی شدند.مدال شجاعت ، اسم خیابان علی دایی .یه چیزی بگم راستی جلوی رضا زاده هم یه دروازه ی خالی بزارند و بگند 100 بار این توپ رو شوت کن تو دروازه ایشون هم صد گله می شند.البته اگه نزنه توی اوت!

«برانکو ایوانکویچ:حضور در جام جهانی رویای من است»   بابا جان یک دفعه ختم قائله رو به خیر کنید دیگه.مربی قبلی می گفتش حضور در جام جهانی هدف من هست.الان این یکی میگه رویای منه.ما دیگه جام جهانی برو نیستیم.از همین الان بگم خیال همتون راحت بشه.

«برانکو:جای خداد بازیکنان جوان را به مردم معرفی کردم»   یاد بازی ایران و آلمان افتادم.هر چی بازیکن جوان آلمانی که البته در نیمکت نشینی پیر شده بودند وارد بازی شدند (برای اولین بار)

نقد خبری >>>چرا لائوس باخت؟  به قلم داش سیا

امروزه در تمام نقات دنیا برای پیروزی و غلبه بر یک تیم افراد تیم مقابل سعی در پرت کردن حواس و تمرکز تیم حریف دارند.از جمله ی این موارد سر و صدا و تشویق افراد در استادیوم هست.اما این به تنهایی باعث پرت شدن حواس حریف نمی شود.چرا که آن در خارج از زمین بازی هست.باید عاملی در داخل زمین باشد که حواس بازیکنان تیم مقابل را پرت کند.این نکته ی بسیار مهم و تاکتیکی برای آقای برانکو ایوانکوویچ  بسیار روشن بود.در گفتگویی که با او در خواب داشتم روشن شد که در ابتدا وی قصد داشته است در زمین بازی تعدادی مترسک بگزارد و بدین صورت حواس حریف مقابل را پرت کند.در این مورد با فیفا صحبت می کند و رئیس فیفا این اجازه را به وی نمی دهد مگر آن که بازیکنان خود را در زمین مانند مترسک ثابت و بدون حرکت نگه دارد و از آن ها به عنوان مترسک استفاده کند.آقای برانکو این ایده را در چند بازی در مقابل تیم های تابلو و اسگلی اجرا می کند.اما از آن جایی که دیگر بازیکنان از جای خود تکان نمی خورند و حرکتی نخواهند داشت آن تیم های اسگل به هر حال با این که حواسشان پرت می شد اما توانستند ایران را ببرند.ایوانکویچ پس از یک سری انتقادات شدید از سوی مطبوعات جرقه ای در ذهنش درخشید.راهکاری که می توانست بسیار  کارساز و موثر باشد.بله او به چند تا از بازیکنانش دستور داد که موهای خود را بلند کنند و آن به نحو بسیار تاثیر گذاری باعث پرت شدن حواس بازیکنان تیم حریف می شود. این ایده فوق العاده در برد تیم ایران تاثیر مثبت گذاشت.به طور مثال بازی دیروز ایران و لائوس .دروازبان لائوس به حدی تحت تاثیر موهای بلند و خوشکل بازیکنان ما قرار می گرفت دیگر اصلا علی دایی را نمی دید و برای همین علی دایی از فرصت استفاده می کرد و می زد تو گل.البته از کجا معلوم بازیکنان تیم لاوس فکر نمی کردند که حریفاشون خانوم هستش و بیشتر حواسشون پرت نمی شد.این امکان هم احتمال داره.اما متاسفانه من لائوسی بلد نبودم که در خواب ازشون بپرسم آیا این چنین فکر کرده اند یا نه؟

از این که بگذریم می رسیم به این که حالا چرا از طرف فدراسیون فشار میارند که بازیکنان موهاشون رو کوتاه کنند و به بازی راه نیابند؟  اولا اینکه به بازیکنای مو بلند حسودیشون می شه .خوب اون ها هم دوست دارند که موهاشون رو بلند کند.اما ...  ثانیا اینکه به برانکو و این تاکتیک شخصی او حسودیشون می شه. ثالثا اینکه نمی خواند عناصر بیگانه همون برانکو زمام امور رو به دست بگیره.رابعا اینکه کلا حسودیشون می شه

و پیام برانکو به مسئولان فدراسیون::: تو مو بینی و من پیچش مو :::





چرا وبلاگ می نویسیم؟/ (چهارشنبه 83/8/27 ساعت 3:15 عصر)

ما انسان های قرن بیست و یکم، قرن تکنولوژی و ارتباطات بازمانده  همان نسل آدم هایی هستیم که در غار ها زندگی می کردند و  با ابتدایی ترین ابزارها به شکار میپرداختند.براستی چرا درگوشه کنار این کره ی خاکی آثاری از آن نسل به جای مانده است؟آنها چه انگیزه ای داشته اند که بر دیوار غار ها نقاشی کرده اند؟آیا در انسان غریزه ای ذاتی برای بیان اندیشه و تفکر خود به دیگران وجود ندارد؟همین غریزه در کتیبه های بجا مانده نیز خود را نشان می دهد.فطرت انسان برای نشر عقاید و باورهایش به دیگران باعث پدید آمدن زبان شده است و آن خود در دوقالب گفتار و نوشتار پا به عرصه ی وجود نهاده اند.انسانها نیاز دارند که عقاید خود را به دیگران منتقل کنند.همان گونه که آشامیدن و خوردن از نیازهای ضروری برای انسان است.

در این کشور پهناور شش میلیارد نفری شش میلیارد نوع مختلف دیدگاه و اظهار نظر پیرامون مسائل مختلف بشری وجود دارد و هر دیدگاه و اندیشه در جای خود مهم ، معتبر و قابل تامل هست.در صورتی که انتشار عقیده وجود نداشته باشد تفکر و تعقل داری چندان کاربردی برای انسان نخواهد بود.هر جریان فکری و اندیشه ای نیاز به انتشار دارد.و همان طور که گفته شد به تعداد مغز ها و به تعداد انسان ها دیدگاه فکری و نظری وجود دارد.کتیبه ها و پس از آن صنعت چاپ و کتاب تنها نیاز معدود و خاصی از انسان ها را برای برآوردن نیاز به انتشار عقیده برآورده می ساخت.بسیاری از نظرات و اندیشه ها بدون هیچ بهره ای با صاحبان آن ها به زیر خاک می رفتند.اگر ابزار قوی تری برای انتشار و بیان نظرات در گذشته موجود می داشت مسلما علم کنونی در جایی فراتر از آنچه که اکنون می بینیم قرار می گرفت.

وبلاگ هدیه ای است که تکنولوژی و فن آوری به انسان ها داده است تا نیاز خود را به بیان طرز تفکر برآورده کنند.وبلاگ ابزار قدرت مندی است که هر کس در هر گوشه از جهان می تواند عقاید خود را در آن منتشر کند.پرسش چرا وبلاگ می نویسیم در گرو پاسخ به این پرسش روشن می شود که چرا انسان ها احتیاج به نشر عقیده و اندیشه ی خود دارند.و پاسخ آن در فطرت آدمیان نهفته است.فطرتی که در ابتدا زبان را به وجود آورد تا نیاز وی برای بیان فکر و اندیشه را ارضاء کند.درج شکلک

 





<      1   2   3   4      >
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 36 بازدید
    بازدید دیروز: 7
    کل بازدیدها: 240426 بازدید
  • درباره من

  • کمی نوازشم کن
    سیاوش
    به قول یک عزیزی منم یک آدم معمولی که تو همین کره ی خاکی و توی همین ایران زمین سرزمین خشکی ها که مدت هاست چراغ علم و شکوهش خاموش گشته بدنیا آمدم.به هر حال به قول شاعر تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم.هنوز خیلی راه مونده که نپیمودم.می خوام در آینده برم سفر.سفری دور که از اینجا کیلومتر ها فاصله داشته باشه.و اونجا بر خودم بیفزایم.اینو که به یکی گفتم گفت آرزو بر جوانان عیب نیست.
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • داستان های من
    می اندیشم پس هستم
    سیاوش قمیشی
    خسرو شکیبایی آلپاچینوی ایران
    تندیس
    همای سعادت
    e-com
    آخرین درد...
    بهارانه
    کلاغ-سایت ادبیات و فلسفه
    این هم از مدیر خان
    روهام
    سیاوشون
    ستاره ی صبح
    سیاورشان
    نوشته بر باد
    وبلاگ آموزشی . خبری پرمحتوا
    انجمن وبلاگ نویسان پارسی بلاگ
    وب سایت سرو
    ترانه ها وجملات عاشقانه
    سایت فرهنگی هنری ادبی سرو
    NooshI [Nooshi va Jojeha]

    شایا
    دلتا
    آرمان
    تندیس تنهایی
    مسافری از هند
    *ابراهیم نبوی*
    *سردبیر خودم*
    زهرا
    *وب نوشت ابطحی*
    بخش فارسی بی بی سی
    زن نوشت
    ترزا
    دست نوشته های یک پشت کنکوری
    گلناز
    بیا بگشای در بگشای دل تنگم
    مسافری از هند
    مسافری از هند
    آبدارچی پارسی بلاگ
    همسفر تنها
    همسفر تنها
    کردستان
    همسفر مهتاب
    *p30download*

    ابرک قله نشین
    خفن سرا
    دلتا
    رهگذر تنهای دهکده
    *سه کشک*
    *ملیحه*
    ذهن سیال
    nazanin studio
    زمزمه های تنهایی
    نقطه ته خط
    الپر
    دنیای کوچک من
    شب مهتابی
    شرتو
    مشتی نور سرد
    آدم و حوا
    کسوف
    ایزد بانو
    اینجا وبلاگ صورتک است.
    چیزی میان دو فریم
    مادر سپید
    مادر سپید
    تابستانه
    بهار
    بیا و برگرد
    سینا
    ستاره صبح
    جمع نوشت
    کامپیوتر
    آموزش و دانلود مصطفی
    میخانه